برگزاری جشن میلاد امام حسن (علیه السلام)
موسسه آموزش عالی حوزوی فاطمیه کرمان، ضیافت افطار و مراسم جشن میلاد با برکت کریم اهل البیت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را با حضور مدیر محترم حوزه های علمیه استان حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا الله وردی و اساتید و و معاونین و کادر گرامی مقطع سطح دو و سه و طلاب مقطع سطح سه و خانواده های محترم آنها برگزار نمود .
در این مراسم استاد گرانقدر، جناب حجت الاسلام و المسلمین حائری درباره ارزش تحصیل علوم دینی توسط خواهران و لزوم ارج نهادن و افتخار نمودن خانواده ها به وجود آنها، نکات ارزشمندی را بیان فرمودند. در ضمن فرمایشات، ایشان به تمایز انسان و حیوان در امر ازدواج پرداختند که برای انسان لفظ نکاح، بیانگر دو امر «مسکن» و «سکینه» است که «مسکن»، باید از سوی مرد برای زن فراهم شود و «سکینه» را هم زن باید در خانواده ایجاد کند. در پایان هم ایشان به ذکر فضایل امام حسن (علیه السلام) بر اساس قرآن همراه با ذکر شواهد تاریخی پرداختند.
استجابت دعایم به تاخیر افتاده! (شرح دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان)
اللّـهُمَّ اهْدِنى فيهِ لِصالِحِ الاَْعْـمالِ وَ اقْـضِ لى فيهِ الْحَـوآئِجَ وَ الآمـالَ يا مَنْ لايَحْتاجُ اِلَى التَّفْسيرِ وَ السُّؤالِ يا عالِماً بِما فى صُـدُورِ الْعالَـمينَ صَلِّ عَلى مُحَـمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِـرينَ؛ خدايا مرا امروز به كارهاى شايسته راهنمايى كن، و حاجتها و آرزوهايم را برآور، اى كه به تفسير و سؤال بندگان نياز ندارى، و از آنچه درون سينه جهانيان نهفته است آگاهى، بر پيامبر و دودمان پاك او دورد فرست.
امام علی (عليه السلام) می فرمایند: «لا يُقَنِّطَنَّكَ إبطاءُ إجابتِهِ، فإنَّ العطيَّةَ على قَدْرِ النِّيَّةِ و ربّما اُخِّرَتْ عنكَ الإجابةُ لِيَكونَ ذلكَ أعظَمَ لِأجرِ السائلِ و أجزَلَ لِعَطاءِ الآمِلِ و ربّما سألتَ الشيءَ فلم تُؤْتاهُ و اُوتيتَ خيرا مِنهُ عاجِلاً أو آجِلاً أو صُرِفَ عنكَ لِما هُوَ خيرٌ لكَ، فَلَرُبَّ أمرٍ قد طَلِبْتَهُ و فيهِ هلاكُ دينِكَ لو اُوتيتَهُ» (عیون الحکم، ص 517)؛ تأخير در اجابت دعا تو را نوميد نگرداند؛ زيرا بخشش [خداوند] بسته به نيّت [او ]است؛ چه بسا كه در برآوردن خواهشت تأخير شود تا بدين وسيله خواهنده را پاداش بزرگتر و اميدوار [به بخشش الهى] را بخشش بيشتر دهد؛ بسا باشد كه چيزى بخواهى و به تو داده نشود؛ اما دير يا زود بهتر از آن به تو داده شود يا براى خير و مصلحت تو از تو دريغ شده است و بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود موجب نابودى و تباهى دين تو گردد.
امام صادق (عليه السلام) می فرمایند: «إنَّ العبدَ لَيَدعو فيَقولُ اللّه ُ عزّ و جلّ لِلمَلَكينِ: قد اِستَجَبتُ لَهُ و لكنِ احبِسوهُ بحاجتِهِ، فإنّي اُحِبُّ أن أسمَعَ صوتَهُ و إنَّ العبدَ لَيَدعو فيَقولُ اللّه ُ تَبارَكَ وَ تَعالى: عَجِّلُوا لَهُ حاجَتَهُ فإنّي اُبغِضُ صوتَهُ»(الکافی، ج2، ص477)؛ بُوَد كه بنده دعا كند و خداوند عزّ و جلّ به دو فرشته فرمايد: من دعاى او را مستجاب كردم؛ اما حاجتش را نگه داريد؛ زيرا دوست دارم صداى او را بشنوم و شود كه بنده دعا كند و خداوند تبارك و تعالى فرمايد: زود خواسته اش را برآوريد كه من خوش ندارم صداى او را بشنوم .
باز روایتی از همان حضرت (عليه السلام) نقل شده است که «كانَ بينَ قولِ اللّه ِ عزّ و جلّ «قد اُجِيبَتْ دعوتُكُما» و بينَ أخذِ فِرعَونَ أربعينَ عاما»(تفسیر العیاشی، ج2، ص127)؛ از زمانى كه خداوند عزّ و جلّ [در پاسخ به خواسته موسى و هارون براى هلاك فرعون] فرمود: «هر آينه دعاى شما اجابت شد» تا زمانى كه فرعون نابود شد، چهل سال طول كشيد .
به نقل از اسحاق بن عمّار است که به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: «يُستَجابُ للرجلِ الدُّعاءُ ثمّ يُؤَخَّرُ؟»(همان، ص489)؛ آيا مى شود دعاى كسى مستجاب شود و برآورده شدن آن به تأخير افتد؟ فرمود: آرى، بيست سال [ممكن است به تأخير افتد].
آيتالله مجتبي تهراني در این زمینه می فرماید: در بحث تأخير در اجابت، اينطور نيست که دعاها مستجاب نشده باشد و خدا به آنها جواب نداده باشد؛ بلکه همه اين دعاها پذيرفته شدهاند. اما اين سرعت و بُطئ در ظهور و بروز اثر است. بروز و ظهور اثر، دير و زود دارد. وقتي من دعا کردم، خدا جوابم را داده و رويش را از من برنگردانده است؛ پس دعاي من مستجاب شده و جواب گرفتهام. مقبول هم شده است؛ يعني خدا پذيرفته است و گفته چشم! آنچه ميخواهي را به تو ميدهم؛ اما در تأثير، تأخير افتاده است. بنابر اين «تأخير در تأثير» يعني «تأخير در بروز و ظهور علائم اجابت» است.
گاهي در تأخير، مصلحتي هست. چه بسا الآن در اين موقع اگر چيزي را که از او درخواست کردهام به من بدهد، به ضرر من ميشود. لذا اجابت را به تأخير مياندازد. فرض کنيد کسي از خدا پول ميخواهد، خدا اگر همين الآن به او بدهد، نفْسش سرمست و چموش ميشود و او را به تباهي ميکشاند. براي همين خدا ميگذارد موقعي به تو پول ميدهد که نَفْسَت چموش نشود. لذا دعايت مستجاب شده و خدا جواب تو را داده و درخواستت را هم پذيرفته و مقبول هم واقع شده است اما بحث در سرعت و بُطئِ بروز و ظهور اثر اجابت دعا است.
چگونه به شرح صدر دست یابیم (شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان)
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین؛ خدایا روزى كن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان و بگشا سینهام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناكان. واشْرَحْ فیهِ صَدْری؛ صدر مرتبه اولیه و ظاهریه قلب است و قابلیّت پذیرش اسلام و کفر را دارد و در این آیه به بنده نسبت داده شده، چرا که خداوند هیچگاه قلب بندة خود را با کفر انشراح نمیدهد. هرکس از حق دلتنگ شود، دلش با باطل وسعت گیرد و هرکس از باطل دلتنگ شود، دلش برای حق وسعت یابد. تنگدلی انبیا که ناشی از تکذیب قومشان است، از نوع دوم میباشد و ضیق صدر کفار از دستة اول است. از آیه «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ». (انعام/ 125) برداشت میشود که در مقابل شرح صدر ضیق صدر است و همانطور که انشراح صدر مقدّمة هدایت است، ضیق صدر هم مقدمة ضلالت و گمراهی میشود. بنابراین در جبهة مقابل شرح صدر، ضیق و قساوت قلب قرار دارد. «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَی قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ…». (زمر/22) ضیق صدر به معنای دلتنگی و سخت شدن دل و کنایه از کمحوصلگی و تحمّل پایین میباشد؛ به صورتی که در مواجهه با حق و حتّی باطل عکسالعمل سریع و تندی در رد یا اثبات آن صورت گیرد. بررسی آیات قرآن نشان میدهد که توجه به برخی امور در شرح صدر مؤثر است و آن را در انسان تقویت مینماید: 1-تدبر در قرآن: صدر، نهانخانة قلب است که اسرار و صفات روحی و باطنی ـ فضایل و رذایل ـ در آن جای میگیرد. صحت و استقامت قلب در فضائل است و بیماری آن در رذایل؛ بنابراین رذیله مرض قلبی است. برای این مرض، دارویی لازم است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَة مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَة لِّلْمُؤْمِنِینَ ». (یونس/57) ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده، و درمان آنچه در سینهها است، و هدایت و رحمت برای مؤمنان. شفای آنچه در سینه است، کنایه از نابودی صفات روحی زشت و گناهان قلبی است که موجب ضیق قلب شده است . (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۸۰) شفابخشی قرآن شرطی دارد که بدون آن قلبها تسکین نمییابد و آن تدبر و تفکر در آیات آن است؛ «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا». «آیا آنها در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟» . (محمد/24) 2- ذکر: ذکر لفظی و معنوی از دیگر عوامل شرح صدر است. امیرالمؤمنین میفرماید: «الذکر یشرح الصدر»؛ ذکر جان را گشاده میگرداند. (محمّد محمّدی ری شهری، میزان الحکمة، ج۲، ص۹۷۲) قلب انسان خواهان رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت است. تنها سببی که هیچگاه مغلوب و نابودشدنی نیست، خداوند است؛ پس تنها با یاد خداوند دلها آرام میگیرد:«…ألاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». (رعد/28) 3- تسبیح و عبادت: از دیگر اسباب شرح صدر و رفع دلتنگی، تسبیح و عبادت است. خداوند میفرماید: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ • فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ» (حجر/97)؛ و ما میدانیم سینهات از آنچه آنان میگویند تنگ میشود و تو را سخت ناراحت میکند. برای رفع ناراحتی از آنان پروردگارت را تسبیح و حمد بگو و از سجدهکنندگان باش. گاهی اوقات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از تمسخر مشرکین و همچنین از درخواستهای نامعقول آنان دلگیر میشد. بدین جهت خداوند برای رفع این دلتنگی دستور میدهد او تسبیح گوید و سجده گذارد (حجر/98) که سجده کنایه از نماز و عبادت است. بدین ترتیب با تسبیح الهی و عبادت بهویژه با نمازگزاردن انسان از دلتنگی رها میشود. باید ضیق صدر پیامبران در راستای رسالت و منبعث از تکذیب مخالفان میباشد، پس امری طبیعی به نظر میرسد. 4- دعا و درخواست از خداوند: آخرین عاملی که در شرح صدر نقش مهمی دارد، دعا کردن و درخواست از خداوند است. سیره انبیا در تقاضای این موهبت، مبنی بر این است که شرح صدر از سوی خداوند به بشر اعطا میشود و باید آن را از خداوند خواست درخواست. رفتار حضرت موسی علیه السلام نمونهای از این سیره انبیا است.«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه/25)؛ گفت پروردگارا سینهام را آماده (برای پذیرش مسولیت رسالت و مشکلات آن) ساز. در این میان عدهای، مطالعات پیگیر و مستمر و ارتباط مداوم با علمای صالح، خودسازی و تهذیب نفس، پرهیز از گناه و بهویژه غذای حرام را نیز از عوامل شرح صدر دانسته و در برابر، جهل، گناه، لجاجت، جدال، مراء، همنشینی با بدان و فاجران و مجرمان، دنیاپرستی و هواپرستی را زمینهساز تنگی روح و قساوت قلب میدانند. (ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۴۲۷)(برگرفته از سایت ویکی فقه)
سخاوت اهل بیت (علیهم السلام)
علی بن عیسی اربلی در کشف الغمة و غزالی در کتاب احیاء العلوم و ابن شهر آشوب در مناقب و بستانی در دائرة المعارف خود با مختصر اختلافی از ابو الحسن مدائنی و دیگران روایت کرده اند که امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و عبد الله بن جعفر به قصد انجام زیارت حج خانه خدا از مدینه حرکت کردند و چون بار و بنه آنها را از پیش برده بودند، دچار گرسنگی و تشنگی شدیدی شدند و در این خلال به خیمه پیرزنی برخوردند و از او نوشیدنی خواستند!
پیرزن گفت: آب و نوشیدنی در خیمه نیست؛ ولی در کنار خیمه گوسفندی است که می توانید از شیر آن گوسفند استفاده کنید، آن را بدوشید و شیرش را بنوشید. آنها رفتند و شیر گوسفند را دوشیده و خوردند و سپس از او خوراکی خواستند. زن گفت: جز همین گوسفند مالک چیزی نیستم و چیز دیگری نزد من یافت نمی شود، یکی از شما آن را ذبح کند تا من برای شما غذایی تهیه کنم.
گوسفند ذبح شد و غذایی تهیه شد و آنها خوردند و لختی بیاسودند تا وقتی که گرمای هوا شکسته شد، برخاسته و آماده رفتن شدند و به آن زن گفتند: «یا امة الله نحن نفر من قریش نرید حج بیت الله الحرام فاذا رجعنا سالمین فهلمی الینا لنکافئک علی هذا الصنع الجمیل»؛ ای زن! ما افرادی از قریش هستیم که اراده زیارت حج بیت الله را داریم و چون سالم بازگشتیم، نزد ما بیا تا پاداش این محبت تو را بدهیم. آنها رفتند. وقتی شوهر آن زن آمد و جریان را شنید، خشمناک شده و او را سرزنش کرده، گفت: «ویحک تذبحین شاتی لاقوام لا تعرفینهم ثم تقولین: نفر من قریش» !وای بر تو! گوسفند مرا برای مردمانی که نمی شناسی سر می بری، آنگاه به من می گویی: افرادی از قریش بودند!
این جریان گذشت و پس از مدتی، فقر و نیاز، آن پیرزن و شوهرش را به شهر مدینه کشاند. در یکی از روزها پیرزن عبورش بر در خانه امام حسن (علیه السلام) افتاد. چون آن حضرت او را دید شناخت؛ ولی پیرزن امام را نشناخت. در این وقت امام حسن (علیه السلام) به غلامش دستور داد به دنبال آن پیرزن برود و او را به نزد وی بیاورد. غلام برفت و او را بازگرداند و امام حسن (علیه السلام) به او فرمود: آیا مرا می شناسی؟ گفت: نه! فرمود: من همان مهمان تو در فلان روز هستم! پیرزن گفت: پدر و مادرم بقربانت! امام حسن (ع) دستور داد هزار گوسفند برای او خریداری کردند و با هزار دینار پول همه را به او داد و به دنبال آن نیز وی را به نزد برادرش حسین (علیه السلام) فرستاد. امام حسین (علیه السلام) از آن زن پرسید: برادرم حسن چه مقدار به تو داد؟
عرض کرد: هزار گوسفند و هزار دینار! امام حسین (علیه السلام) نیز دستور داد همان مقدار گوسفند و همان مقدار پول به آن پیرزن دادند و سپس او را به همراه غلام خود به نزد عبد الله بن جعفر فرستاد و عبد الله از آن پیرزن پرسید: حسن و حسین (علیهما السلام) چقدر به تو دادند؟ پاسخ داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دینار!عبد الله دستور داد: دو هزار گوسفند و دو هزار دینار به او دادند! و به او گفت: اگر از آغاز به نزد من آمده بودی، من آن دو را به رنج و تعب می انداختم! (بحار الانوار، ج 43، ص 348 -341 )
معنای «فحیّوا بأحسن منها» در رفتار امام حسن (علیه السلام)
زمخشری در کتاب ربیع الابرار از انس بن مالک روایت کرده که گوید: من در خدمت حسن بن علی (علیه السلام) بودم که کنیزی آمد و شاخه گلی را به آن حضرت هدیه کرد. حضرت (علیه السلام) به او گفت: «انت حرة لوجه الله»؛ تو در راه خدا آزادی! من که آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض کردم: کنیزکی شاخه گل بی ارزشی به شما هدیه کرد و او را آزاد کردید؟ در پاسخ فرمود: «هکذا ادبنا الله تعالی «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها» و کان احسن منها اعتاقها» (ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 149)؛ اینگونه خدای تعالی ما را ادب کرده که فرمود: «وقتی تحیه ای به شما دادند، تحیتی بهتر دهید» و بهتر از کار این کنیز، آزادی او بود.
عطای بعد از درخواست، عطای در مقابل آبروست.
یکی از دانشمندان اهل سنت روایت کرده که مردی نزد امام حسن (علیه السلام) آمده و اظهار نیازی کرد، امام (علیه السلام) به او فرمود: «اذهب فاکتب حاجتک فی رقعة و ارفعها الینا نقضیها لک»؛ برو و حاجت خود را در نامه ای بنویس و برای ما بفرست ما حاجتت را برمی آوریم. آن مرد رفت و حاجت خود را در نامه ای نوشته برای امام (علیه السلام) ارسال داشت و آن حضرت دو برابر آنچه را خواسته بود به او عنایت فرمود.شخصی که در آنجا نشسته بود عرض کرد: «ما کان اعظم برکة الرقعة علیه یابن رسول الله»؛ به راستی چه پر برکت بود این نامه برای این مرد ای پسر رسول خدا!
امام (علیه السلام) فرمود: «برکتها علینا اعظم حین جعلنا للمعروف اهلا، اما علمت ان المعروف ما کان ابتداءا من غیر مسئلة، فاما من اعطیته بعد مسئلة فانما اعطیته بما بذل لک من وجهه»؛ برکت او زیادتر بود که ما را شایسته این کار خیر و بذل و بخشش قرار داد، مگر ندانسته ای که بخشش و خیر واقعی، آن است که بدون سؤال و درخواست باشد و اما آنچه را پس از درخواست و مسئلت بدهی که آن را در برابر آبرویش پرداخته ای! (ابراهیم بیهقی، المحاسن و المساوی، چاپ بیروت، ص 55)
شرمنده ام از خدا، چگونه کسی را ردّ کنم؟!
در حدیثی آمده که امام حسن (علیه السلام) هیچ گاه سائلی را رد نکرد و در برابر درخواست او «نه» نگفت و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است که هیچ گاه سائلی را رد نمی کنید؟ پاسخ داد: «انی لله سائل و فیه راغب و انا استحیی ان اکون سائلا و ارد سائلا و ان الله تعالی عودنی عادة، عودنی ان یفیض نعمه علی، و عودته ان افیض نعمه علی الناس، فاخشی ان قطعت العادة ان یمنعنی المادة»؛ من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه اویم و من شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم و خداوند مرا به عادتی عادت داده، عادت داده که نعمتهای خود را بر من فرو ریزد و من نیز در برابر او عادت کرده ام که نعمتش را به مردم بدهم و ترس آن را دارم که اگر عادتم را ترک کنم اصل آن نعمت را از من دریغ دارد. امام (علیه السلام) به دنبال این گفتار این دو شعر را نیز انشا فرمود:
اذا ما اتانی سائل قلت مرحبا بمن فضله فرض علی معجل
و من فضله فضل علی کل فاضل و افضل ایام الفتی حین یسئل»
هنگامی که سائلی نزد من آید بدو گویم: خوش آمدی ای کسی که فضیلت او بر من واجبی سریع است و کسی که فضیلت او برتر بر هر فاضلی است و بهترین روزهای جوانمرد، روزی است که مورد درخواست قرار گیرد و از او چیزی درخواست شود. (کنز المدفون سیوطی، (چاپ بولاق)، ص 234 و نور الابصار شبلنجی، ص 111)