طاووس شیعه
سید بن طاووس، رحمة اللهعلیه، نامش «علی» ملقب به «رضى الدین» از علما و بزرگان جهان اسلام بوده و چون یكى از اجداد بزرگوارش جناب محمد بن اسحاق، بسیار زیبا و نیكو صورت بوده به «طاووس» نامیدند و فرزندانش به «ابن طاووس» معروف گردیدند.
سید بن طاووس، دوران كودكى را در زادگاهش شهرحله سپرى نمود و در دامان پر محبت و معنویت و روحانیت پدر رشد كرد، خود او مىفرماید: «من از اوان طفولیت در دامن جدم «ورام (1) » و پدرم كه گرایش به سوى خداوند، جل جلاله، داشتند نشو و نما نموده و تربیت یافتم در حالیكه نزد ایشان عزیز بودم.»
او با سیزده واسطه از طرف پدر با دومین پیشواى جهان اسلام، امام حسن مجتبى (علیه السلام) پیوند مىخورد از طرف مادر به سومین پیشواى جهان اسلام امام حسین(علیه السلام) مىرسد بدین جهت او را ملقب به «ذى الحسنین« نیز كردهاند و چون پدر سید بن طاووس، فرزند دخترى «شیخ طوسى»، نیز بوده درتالیفاتش از جناب شیخ طوسى، با كلمه «جدى» یاد مىكند.
وقتی مستنصربالله مقام «نقابت» یعنى رسیدگى به امور سادات را به او پیشنهاد كرد تا به این طریق با دستگاه حكومتى وقت مرتبط شود. سید این پیشنهاد خلیفه را نپذیرفت. وزیر خلیفه به ایشان گفت: این مقام ومنصب را قبول كن و به آنچه خداوند راضى است و مىپسندد عمل كن. و او در جواب فرمود: تو چرا در پست وزارتى كه دارى به آنچه پروردگارت را خشنود مىسازد عمل نمىكنى؟! اگر در این دستگاه چنین شیوهاى ممكن بود، تو به آن عمل مىكردى! مستنصر بالله گفت: تو با ما همكارى نمىكنى در حالىكه «سید مرتضى علم الهدى» و «سیدرضى» در حكومت وارد شدند و منصب و مقام پذیرفتند، آیا تو آنها را ستمگر مىدانى یا معذور مىشمارى؟ حتما و بدون تردید آنها را معذورمىدانى، پس تو هم مانند آنان معذور خواهىبود، داخل كار شو و مقام بپذیر. سید بن طاووس (رحمةاللهعلیه) گفت: آنان در روزگار آل بویه زندگىمىكردند كه ملوكى شیعى بودند و دربرابر خلفایى كه مخالف اعتقادشان بودند قرار داشتند. به این جهت ورود آنها در حكومتبا خشنودى و رضاى پروردگارشان همراه بود.
ابن طاووس صبح روز دوشنبه 5ذی القعده سال664 هجری ظاهراً در بغداد در گذشت و بنا به نوشته حوادث جامعه، جنازه او پیش از دفن به نجف اشرف انتقال دادهاند. وی از قبل کفن خود را تهیه کرده بود و در حج بیت الله لباس احرام خود نموده بود و آن را در کعبه معظمه و روضات مطهره حضرت رسالت(صلی الله علبیه و اله) و ائمه بقیع(علیهم السلام) و عراق متبرک و هر روز به آن می نگریست و آن را وسیله شفاعت آن بزرگواران قرار داده بود و فرموده: که چون مستحب است انسان در وقت حیات خویش بر کفن خود نظر افکند من نیز کفن خود را بیرون می آورم و بر آن نظر می افکنم و باز فرموده که: در اخبار دیدم که جناب محمد بن عثمان بن سعید بن عمروی و پدرش از سفرای مولای ما صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند قبر خود را در ایام حیات خود محیا کرده بودند من نیز محل قبر خود را معین کردم و گفتم کسی آن را برای من حفر کند و قبر خود را در جوار جدم و مولایم علی(علیه السلام) قرار دادم در حالی که میهمان و پناهنده و وارد بر آن حضرت هستم به این امید که مانند دیگران مورد لطف و عنایتش قرار بگیرم و آن قبر را در پایین پای والدین خود قرار دادم تا اینکه خداوند مرا به خفض جناح از برای ایشان امر فرموده و مرا به نیکی و احسان به ایشان توصیه کرده است پس خواستم مادامی که در قبرم سرم در زیر پای ایشان باشد.
1) عالم بزرگوار جناب ورام بن ابى فراس، از بزرگان و علما جهان تشیع و صاحب كتاب معروف «مجموعه ورام« كه از نوادگان «مالك اشتر» مىباشد. (روضات الجنات، ج 4، ص 337)