خاطرات رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) از اعمال روز عرفه در نوجوانی
آنچه که آن وقت برای من مطرح بود و عملاً وجود داشت، این بود که اهل دعا و ذکر و دعاهای مأثور و اعمالی که وارد شده بود، بودم. مثلاً یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا آوردم. اعمال آن روز، طولانی هم هست - لابد آشنا هستید؛ خیلی از جوانان با آن اعمال آشنا هستند - چند ساعت طول میکشد. اعمال، از بعد از نماز ظهر و عصر شروع میشود و اگر انسان بخواهد به همه آن اعمال برسد، شاید تا نزدیک غروب روزهای نه چندان بلند به طول میانجامد.
آن وقت من یادم است که با مادرم - چون مادرم هم خیلی اهل دعا و توجّه و اعمال مستحبّی بود - میرفتیم یک گوشه حیاط که سایه بود - منزل ما حیاط کوچکی داشت - آنجا فرش پهن میکردیم چون مستحب است که زیر آسمان باشد هوا گرم بود؛ آن سالهایی که الان در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه مینشستیم و ساعتهای متمادی، اعمال روز عرفه را انجام میدادیم. هم دعا داشت، هم ذکر و هم نماز. مادرم میخواند، من و بعضی از برادر و خواهرها هم بودند، میخواندیم. دوره جوانی و نوجوانی من اینگونه بود؛ دوره اُنس با معنویات و با دعا و نیایش. ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
ارزش چادر
حجاب رو حراج نکنیم!
می دونی؟
تو که به حریم خدا با پوشیدن چادر وارد شدی و چادر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را سرت پوشیدی، عفّت، رنگ و لعاب این چادر است. عفّت یعنی…
روسری گلدار با رنگ نارنجی و صورتی و… نزاری سرت و جلوی اونرو از زیر چادرت بیرون بزاری تا نظر هزار نظر حرام را جلب کنی!
اگه مقنعه هم می پوشی موهاتو کامل بپوشونی!
لوازم آرایشی استفاده نکنی!
شلوار تنگ و مدل های جورواجور استفاده نکنی!
مانتو تنگ، کوتاه، یقه باز و آستین کوتاه و آستین گیپور و … نپوشی!
کیف دستی زیباتو نگذاری روی چادرت و قه قه کنان با موبایلت یا با دوستات حرف بزنی و تو پیاده رو راه بری!
کفش مناسب با پاشنه معمولی بپوشی و جوراب نازک یا کوتاه با رنگ های جورواجور و شکل های جورواجور نپوشی!
چادرت رو جمع کنی و معلوم نشه زیرش چی پوشیدی!
شاید خیلی دیده باشی که حریم چادر آلوده شده، چطوری؟ یک نمونه ش رو می گم…
خانمه چادر پوشیده نه چادر معمولی چادر … چادرش تنگه، شلوار خانمه تفنگه، کفشای اون پاشنه بلنده، جوراباش که آب رفته، شاید سر انگشتاشو گرفته، لباش از قرمزی رنگ خونو گرفته، چشماش از آرایش غلیظ جرمای واکسو گرفته، مانتوش از بس که تنگه نفسشو گرفته، خلاصه چیزی نگم که چادر رو مسخره گرفته…
رعایت حال ضعیفان جامعه با همراهی در سختی ها
امام على (عليه السلام) مى فرمایند: «فَإِنَّ هَزِيلَ الرَّعِيَّةِ أَحوَجُ إِلَى الاِنصَافِ»(ابن حيون، دعائم الإسلام، همان، ج1، ص366)؛ همانا ضعفاى رعيت محتاج ترين آن ها به انصاف هستند؛ به همین جهت حضرت (علیه السلام) در نامه ای به عثمان بن حنیف والی خود در بصره می نویسند: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِي بِأَنْ يُقَالَ هَذَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِي مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِي جُشُوبَةِ الْعَيْشِ»(نهج البلاغه، نامه45)؛ آيا به همين مى توانم بسنده كنم كه امير مؤمنانم بخوانند بى آن كه در ناخوشي هاى زندگيشان شركتى داشته باشم يا در سختى زندگى الگوشان باشم.
حضرت (علیه السلام) تذکر می فرمایند که اگر بخوانم مسوؤلیت رهبری و مدیریت جامعه را مومنانه به عهده داشته باشم تا مورد رضای الهی واقع شود باید در ناخوشی ها و سختی های زندگی با ضعیف ترین افراد جامعه همراه باشم تا بتوانم در تصمیم های مهم حکومتی حتی ضعیف ترین افراد را مد نظر داشته باشم. چون همه افراد تحت حکومت من از حق انسانیت برخوردارند و باید از جهت رفاه و امنیت اقتصادی در ردیف مسوؤلان باشند تا نظام عدل بر جهان حاکم باشد.
التجا به درگاه کریم
سَيِّدِي فَبِمَنْ أَسْتَغِيثُ إِنْ لَمْ تُقِلْنِي عَثْرَتِي فَإِلَى مَنْ أَفْزَعُ إِنْ فَقَدْتُ عِنَايَتَكَ فِي ضَجْعَتِي وَ إِلَى مَنْ أَلْتَجِئُ إِنْ لَمْ تُنَفِّسْ كُرْبَتِي سَيِّدِي مَنْ لِي وَ مَنْ يَرْحَمُنِي إِنْ لَمْ تَرْحَمْنِي وَ فَضْلَ مَنْ أُؤَمِّلُ إِنْ عَدِمْتُ فَضْلَكَ يَوْمَ فَاقَتِي وَ إِلَى مَنِ الْفِرَارُ مِنَ الذُّنُوبِ إِذَا انْقَضَى أَجَلِي سَيِّدِي لا تُعَذِّبْنِي وَ أَنَا أَرْجُوكَ إِلَهِي [اللَّهُمَ ] حَقِّقْ رَجَائِي وَ آمِنْ خَوْفِي فَإِنَّ كَثْرَةَ ذُنُوبِي لا أَرْجُو فِيهَا [لَهَا] إِلا عَفْوَكَ سَيِّدِي أَنَا أَسْأَلُكَ مَا لا أَسْتَحِقُّ وَ أَنْتَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ فَاغْفِرْ لِي وَ أَلْبِسْنِي مِنْ نَظَرِكَ ثَوْبا يُغَطِّي عَلَيَّ التَّبِعَاتِ وَ تَغْفِرُهَا لِي وَ لا أُطَالَبُ بِهَا إِنَّكَ ذُو مَنٍّ قَدِيمٍ وَ صَفْحٍ عَظِيمٍ وَ تَجَاوُزٍ كَرِيمٍ.
اى آقاى من، اگر لغزشم را ناديده نگرى از چه كسى فريادرسى خواهم و به چه كسى پناه ببرم اگر عنايتت را در آرامگاهمم نداشته باشم و به چه كسى التجا برم اگر غم و اندوهم را برطرف نكنى؟ اى آقاى من كه را دارم و چه كسى بر من رحم میكند، اگر تو به من رحم نكنى، و احسان كه را آرزو كنم، اگر احسان تو را روز بيچارگى ام نداشته باشم و گريز از گناهان به سوى كيست، وقتى كه عمرم سرآيد؟ اى آقاى من، مرا عذاب مكن كه اميد به تو دارم، خدايا اميدم را تحقق بخش، و ترسم را ايمنى ده، زيرا من در عين فراوانى گناهانم اميدى جز به گذشت تو ندارم، اى آقاى من چيزی را از تو درخواست دارم كه شايسته آن نيستم و تو اهل تقوا و آمرزشى، پس مرا بيامرز و جامه اى از لطفت بر من بپوشان، كه گناهانم را بر من بپوشاند و آنها را بيامرزى و نسبت به آنه بازخواست نشوم كه تو دارى كرم ديرينه و چشم پوشى بزرگ و گذشت كريمانه اى.
فضیلت کارها در شب قدر
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل شده است: نزديكى به خداوند، براى كسى است كه شب قدر را بيدار مى ماند. رحمت خداوند، براى كسى است كه در شب قدر بر بينوايان ترحّم می كند. عبور از صراط، براى كسى است كه در شب قدر، صدقه اى بدهد. درختان و ميوه هاى بهشتى، براى كسى است كه در شب قدر، تسبيح گويد. رهايى از آتش، براى كسى است كه در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار كند. خرسندى و خشنودی خداوند، براى كسى است كه در شب قدر، دو ركعت نماز بگزارد. هيچ بنده اى نيست كه در آن شب، نماز بخواند، مگر آن كه خداوند براى هر سجده اش درختى در بهشت براى او قرار مى دهد كه اگر سواره صد سال در سايۀ آن راه بپيمايد، به پايانش نمى رسد و براى هر ركعت، خانه اى از دُرّ و ياقوت و زبرجد و لؤلؤ قرار مى دهد و براى هر آيه، تاجى از تاج هاى بهشتى قرار مى دهد. (الإقبال، ج ۱، ص ۳۴۵)
اولین بانوی مؤسس مدرسه علمیه خواهران
زینت السادات همایونی(۱۲۹۶-۱۰تیر۱۳۹۵ش.) مشهور به بانو همایونی از نزدیکترین شاگردان بانو امین اصفهانی بودند. ایشان نخستین دانشجوی زن دانشکده وعظ و تبلیغ تهران (دانشکده الهیات کنونی) بود. بانو همایونی، «مکتب فاطمه(س)» را به منظور ایجاد محیطی اختصاصی برای تحصیل زنان در علوم دینی پایهگذاری کرد. ایدۀ تاسیس مدرسهای برای بانوان که در آن علوم دینی تدریس شود (یعنی همان حوزه علمیه بانوان) بعد از تجربۀ تحصیل در تهران به ذهن بانو همایونی رسید. ایشان این ایده را با استادش بانو امین در میان گذاشت. بانو امین با ورقۀ اجتهاد خود برای این مدرسه مجوز گرفت. مجوز مدرسۀ دینی بانوان با عنوان جواز تاسیس کلاس قرآن و رساله صادر شد. این نام به این دلیل بود که تا پیش از این مدرسهای با این ماهیت سابقه نداشت. دستور خرید خانه ای به عنوان محل مدرسه از جانب بانو امین صادر شد و امورات مربوط به آن به وکیل بانو امین، میرزا علی خان تابش و عروس بانو امین، فروغالسادات سپرده شد. این گونه مکتب فاطمه(سلام الله علیها) در سال تحصیلی ۴۵-۱۳۴۴ تاسیس شدند. پس از آن بانو امین کلیۀ امور مربوط به مکتب را به بانو همایونی واگذار کرد. او نیز با الهام از برنامۀ درسی دانشکده الهیات دانشگاه تهران، برای مکتب فاطمه برنامۀ درسی نوشت. اساتید آن هم از میان شاگردان بانو امین انتخاب شدند و کار اولین حوزۀ علیمۀ بانوان با عنوان مکتب فاطمه با ۶۰ نفر بانویی که شوق آموختن علوم دینی داشتند، آغاز شد.
بانو همایونی در سال ۱۳۸۸ش به عنوان چهره ماندگار جمهوری اسلامی ایران انتخاب و در سال ۱۳۹۰ در همایش «امینه امین» در اصفهان، از مقام او تجلیل شد. از بانو همایونی آثاری در زمینه علوم اسلامی و معارف اهل بیت (علیهم السلام) از جمله ترجمۀ اربعینالهاشمیه اثر بانو امین، زن مظهر خلاقیتالله، ترجمۀ بخشی از اسرارالآیات ملاصدرا، عشق ذوی القربی دربارۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها)، نسیم ولایت دربارۀ حضرت علی(علیه السلام) و … منتشر شده است. روحشان شاد
عبادت یا کسب علم؟ کدام عمل برتر در شب قدر است؟
محدّث بزرگوار، شیخ صدوق، پس از بيان نوافل شب هاى ماه رمضان و صد ركعت نماز براى هر يك از شب هاى بيست و يكم و بيست و سوم مى گويد: «هر كس اين دو شب را با گفتگوى علمى احيا بدارد، بهتر است». (الأمالى، صدوق، ص ۷۴۷) به نظر مى رسد كه اين مطلب، برگرفته از سخن پيامبر خدا (صلی الله علیه و اله) به ابوذر است كه در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصيل بيان داشتند و در پايان آن فرموده است: «اى ابو ذر! يك ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت يك سال كه روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِايستى بهتر است». (جامع الأخبار، ص ۱۰۹، ح ۱۹۵)
آيت الله مکارم شيرازي می فرماید: «شب عبارت است از سايه نيم کره زمين که بر نيم کره ديگر مي افتد و اين سايه، همراه گردش زمين در حرکت است و يک دوره کامل آن بيست و چهار ساعت انجام مي شود؛ بنابراين، ممکن است شب قدر، يک دور کامل حرکت وضعي زمين به خودش باشد؛ يعني مدت بيست و چهار ساعت تاريکي که تمام نقاط زمين را زير پوشش قرار مي دهد شب قدر است که آغاز آن از يک نقطه شروع مي شود و در نقطه ديگر پايان مي يابد. (تفسير نمونه، ج 27، ص 192) برخي از روايات اين نظر را تأييد مي کنند؛ روايتي از طريق اهل بيت(علیهم السلام) وارد شده است که در آن، روزهاي شب قدر از نظر فضيلت، به سان شب هاي قدر شمرده شده است.(محمد بن حسن شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج4،ص331) اين روايت مي تواند اشاره به اين معنا باشد که ليله القدر، همان حرکت وضعي بيست چهار ساعته زمين به دور خودش است؛ بنابراين روز را نيز شامل مي شود و روز آن نيز، فضيلت شب را دارد.
می توان در جمع بین این مطالب گفت چنانچه در روایات به عبادت در سحر و در دل شب سفارش بسیار شده شب را به عبادت و دعا پرداخت و روز قدر را به مباحثه علمی و معرفتی پرداخت.
ارتباط شب قدر با ولی عصر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
امام جواد(علیه السلام) در بیان حقایق شب قدر فرموده اند:
خداوند متعال شب قدر را در ابتدای آفرینش دنیا آفرید همچنین در آن شب نخستین پیامبر و نخستین وحی را آفرید. در قضای الهی چنان گذشت که در هر سال شبی باشد که در آن شب تفصیل امور و مقدرات یک سال فرود آید. بی شک پیامبران با شب قدر در ارتباط بوده اند و پس از ایشان نیز باید «حجت خدا» وجود داشته باشد؛ زیرا زمین از نخستین روز خلقت خود تا لحظة فنای آن بی حجت نخواهد بود. خداوند در شب قدر مقدرات را به نزد آن کس که بخواهد (وصی و حجت) فرو می فرستد. به خدا سوگند روح و ملائکه در شب قدر بر آدم نازل شدند و مقدرات امور را نزد او آوردند، و حضرت آدم درنگذشت مگر این که برای خود وصی و جانشین تعیین کرد. بر هر یک از پیامبرانی که بعد از آدم آمدند نیز در شب قدر امر خداوند نازل می شد و هر پیامبری این مرتبت را به وصی خویش می سپرد. (الکافی، ج1، ص366)
آغاز سال نو برای روزه دار شب زنده دار
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب (مد ظله العالی) فرمودند: «در حقیقت از شب قدر، انســان مؤمن روزه دار، سال نوی را آغاز می کند. در شب قدر تقدیر او در دوران سال برای او از سوی کاتبان الهی نوشته میشود. انسان وارد یک سال نو، مرحله ی نو و در واقع یک حیات نو و ولادت نو می شود. در راهی به حرکت در می آید، با ذخیره ی تقوا این راه را طی میکند. (29 شهریور ماه سال 1388)
پس باید قدر این ایام را دانست. همه ما هنگام تحویل سال نو خود را آماده می کنیم و حتی لحظه سال تحویل با آمادگی کامل سر سفره هفت سین حاضر می شویم تا سالی خوب را آغاز کنیم در حالی که تمام تقدیر و سرنوشت انسان در شب قدر نوشته می شود. مقام معظم رهبری (مدظله العالی) درباره استفاده از این فرصت مبارک فرمودند: «برادران عزیز، خواهران عزیز! قدر این ماه رمضانی را که الان در آن هستیم، بدانیم. هزاران هزار ماه رمضان در طول تاریخ آمده و رفته؛ هزاران هزار ماه رمضان خواهد آمد که من و شــما در آن ماه رمضان نیستیم؛ حاال در بین این میلیاردها ماه رمضان تاریخ، ما در چند ماه یا چند ده ماهش هستیم، توفیق به ما داده شده که حاال بیست ماه، سی ماه، پنجاه ماه، شصت ماه رمضان را از دورهی تکلیف تا آخر عمرمان در بین این مجموعه ی ماه رمضانهای تاریخ {حضور} داشته باشیم؛ خب، همینها را قدر بدانیم. پارسال در همین ماه رمضان، کسانی بودند از دوستان ما و از نزدیکان ما که امسال نیستند.ِ نمی دانیم سال دیگر کدام از ما خواهیم بود، کدام نخواهیم بود؛ این ماه رمضان را قدر بدانید. ماه استغفار است، ماه توبه است، ماه تذکر است، ماه توجه به خدای متعال است، ماه عبادت است، ماه گریه است، ماه دل بستن به معنویات است. (25 خرداد 1395)
فضیلت کارها در شب قدر
از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل شده است: نزديكى به خداوند، براى كسى است كه شب قدر را بيدار مى ماند. رحمت خداوند، براى كسى است كه در شب قدر بر بينوايان ترحّم می كند. عبور از صراط، براى كسى است كه در شب قدر، صدقه اى بدهد. درختان و ميوه هاى بهشتى، براى كسى است كه در شب قدر، تسبيح گويد. رهايى از آتش، براى كسى است كه در شب قدر، آمرزش بخواهد و استغفار كند. خرسندى و خشنودی خداوند، براى كسى است كه در شب قدر، دو ركعت نماز بگزارد. هيچ بنده اى نيست كه در آن شب، نماز بخواند، مگر آن كه خداوند براى هر سجده اش درختى در بهشت براى او قرار مى دهد كه اگر سواره صد سال در سايۀ آن راه بپيمايد، به پايانش نمى رسد و براى هر ركعت، خانه اى از دُرّ و ياقوت و زبرجد و لؤلؤ قرار مى دهد و براى هر آيه، تاجى از تاج هاى بهشتى قرار مى دهد. (الإقبال، ج ۱، ص ۳۴۵)
علت مخفی ماندن شب قدر در بین چند شب
از امير مؤمنان علی(علیه السلام) سؤال شد: «ما را از شب قدر آگاه كن.» حضرت (علیه السلام) این گونه پاسخ فرمودند: «آن را می دانم و از شما پنهان می كنم. شك ندارم كه خداوند به خاطر كمك كردن و مهلت دادن به شما آن را از شما مى پوشاند؛ چون اگر آن را به شما اعلام مى كرد، در همان شب، عمل مى كرديد و در غير آن شب، عبادت را ترك مى كرديد، و اميد آن دارم كه اگر خدا بخواهد، شب قدر را به خطا نگيريد.» (شرح نهج البلاغة، ج ۲۰، ص ۱۵۴)
تقدیر سرنوشت انسان در شب قدر
در شب نوزدهم ماه رمضان سرنوشت انسان ها رقم می خورد. روزى ها در آن تقسيم مى شود، اَجَل ها نوشته مى شوند، طومار حجّ حاجيان صادر مى گردد و خداوند بندگانش را مى آمرزد. در شب بيست و يكم، هر آنچه را که ارادۀ الهى بر آن باشد، حتمى مى شود و در شب بيست و سوم، آنچه در طول سال تا سال آينده خواهد بود، محكم سازى می گردد. (الكافي، ج ۴، ص ۱۶۰، ح ۱)
برکات سحر خیزی (شرح دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان)
اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَكاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِكُلّ أعْضائی الى اتّباعِ آثارِهِ بِنورِكَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین؛ خدایا آگاهم نما در آن براى بركات سحرهایش و روشن كن در آن دلم را به پرتو انوارش و بكار به همه اعضایم به پیروى آثارش به نور خودت اى روشنى بخش دلهاى حق شناسان.
برکات سحر خیزی
آیة الله نصرالله شاه آبادی نقل می کنند : موضوع دیگری که مرحوم والد به آن عنایت ویژه ای داشتند و آن را در قرب به حق مؤثر می دانستند، بیداری شب و سحر خیزی بود… ایشان می فرمودند: « اگر برای نافله ی شب بیدار شدید برای نافله خواندن آمادگی روحی ندارید، بیدار بمانید. بنشینید، حتی چای بخورید. انسان بر اثر همین بیداری، آمادگی برای عبادت را پیدا می کند.» همچنین می فرمودند: «بیداری سحر، هم برای مزاج مادی مفید است و هم برای مزاج معنوی.» در منبرهایشان مکرراً می فرمودند:« برای دنیایتان هم که شده، سحرها بیدار شوید. چون بیداری سحر، وسعت رزق، زیبایی چهره و خوش اخلاقی می آورد.» (برگرفته از سایت حق الیقین)
در اینجا به چند مورد از بهره های بهداشتی ناشی از سحر خیزی اشاره می شود:
* صبح، قبل از طلوع آفتاب هوا بالاترین میزان گاز ازن را در خود دارد که به مرور کم می شود و پس از بالا آمدن خورشید به کلی ار بین می رود. این گاز تأثیر بسیار نیکویی بر دستگاه عصبی دارد و فعالیت های فکری و عضلانی را تقویت می نماید، به طوری که باعث می شود در این زمان انسان، در بالاترین درجه ی نشاط فکری و بدنی خود می باشد. نسیمی که در این موقع انسان تنفس می کند؛ چنان لذت بخش و نشاط آور است که نظیر آن را در سایر اوقات شبانه روز نمی توان یافت.
* رنگ خورشید به هنگام طلوع، متمایل به قرمز است، به طوری که معروف است رنگ قرمز انسان را تحریک کرده و به فعالیت وا می دارد. نسبت اشعه ی مادون بنفش در نور خورشید به هنگام طلوع آن بیش از زمانی است که کاملاً طلوع می کند. این اشعه همان عاملی است که پوست بدن را به ساختن ویتامین D وادار می سازد.
* سحر خیزی باعث عدم اعتیاد به خواب طولانی می شود. انسانی که ساعات زیادی را می خوابد در معرض ابتلا به بیماری های قلبی قرار می گیرد ؛ زیرا اگر خواب بیش از حد، طولانی شود، باعث رسوب مواد چربی در دیواره ی شریان ها از جمله شریان های قلبی می گردد.
* از نظر علمی اثبات گردیده که میزان کورتیزول خون، صبح به بالاترین میزان خود؛ یعنی 22-7 میکروگرم در هر 100 میلی متر مکعب می رسد. کورتیزول ماده ای است که باعث افزایش فعالیت های بدن شده و نسبت قند موجود در خون را بالا می برد تا انرژی لازم را برای بدن فراهم آورد. (برگرفته از مقاله بهداشت خواب و برکات سحرخیزی از نگاه طب قرآنی و مدرن
غلامرضا عطایی، محبوبه خادم ابوالفضلی)
استجابت دعایم به تاخیر افتاده! (شرح دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان)
اللّـهُمَّ اهْدِنى فيهِ لِصالِحِ الاَْعْـمالِ وَ اقْـضِ لى فيهِ الْحَـوآئِجَ وَ الآمـالَ يا مَنْ لايَحْتاجُ اِلَى التَّفْسيرِ وَ السُّؤالِ يا عالِماً بِما فى صُـدُورِ الْعالَـمينَ صَلِّ عَلى مُحَـمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِـرينَ؛ خدايا مرا امروز به كارهاى شايسته راهنمايى كن، و حاجتها و آرزوهايم را برآور، اى كه به تفسير و سؤال بندگان نياز ندارى، و از آنچه درون سينه جهانيان نهفته است آگاهى، بر پيامبر و دودمان پاك او دورد فرست.
امام علی (عليه السلام) می فرمایند: «لا يُقَنِّطَنَّكَ إبطاءُ إجابتِهِ، فإنَّ العطيَّةَ على قَدْرِ النِّيَّةِ و ربّما اُخِّرَتْ عنكَ الإجابةُ لِيَكونَ ذلكَ أعظَمَ لِأجرِ السائلِ و أجزَلَ لِعَطاءِ الآمِلِ و ربّما سألتَ الشيءَ فلم تُؤْتاهُ و اُوتيتَ خيرا مِنهُ عاجِلاً أو آجِلاً أو صُرِفَ عنكَ لِما هُوَ خيرٌ لكَ، فَلَرُبَّ أمرٍ قد طَلِبْتَهُ و فيهِ هلاكُ دينِكَ لو اُوتيتَهُ» (عیون الحکم، ص 517)؛ تأخير در اجابت دعا تو را نوميد نگرداند؛ زيرا بخشش [خداوند] بسته به نيّت [او ]است؛ چه بسا كه در برآوردن خواهشت تأخير شود تا بدين وسيله خواهنده را پاداش بزرگتر و اميدوار [به بخشش الهى] را بخشش بيشتر دهد؛ بسا باشد كه چيزى بخواهى و به تو داده نشود؛ اما دير يا زود بهتر از آن به تو داده شود يا براى خير و مصلحت تو از تو دريغ شده است و بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود موجب نابودى و تباهى دين تو گردد.
امام صادق (عليه السلام) می فرمایند: «إنَّ العبدَ لَيَدعو فيَقولُ اللّه ُ عزّ و جلّ لِلمَلَكينِ: قد اِستَجَبتُ لَهُ و لكنِ احبِسوهُ بحاجتِهِ، فإنّي اُحِبُّ أن أسمَعَ صوتَهُ و إنَّ العبدَ لَيَدعو فيَقولُ اللّه ُ تَبارَكَ وَ تَعالى: عَجِّلُوا لَهُ حاجَتَهُ فإنّي اُبغِضُ صوتَهُ»(الکافی، ج2، ص477)؛ بُوَد كه بنده دعا كند و خداوند عزّ و جلّ به دو فرشته فرمايد: من دعاى او را مستجاب كردم؛ اما حاجتش را نگه داريد؛ زيرا دوست دارم صداى او را بشنوم و شود كه بنده دعا كند و خداوند تبارك و تعالى فرمايد: زود خواسته اش را برآوريد كه من خوش ندارم صداى او را بشنوم .
باز روایتی از همان حضرت (عليه السلام) نقل شده است که «كانَ بينَ قولِ اللّه ِ عزّ و جلّ «قد اُجِيبَتْ دعوتُكُما» و بينَ أخذِ فِرعَونَ أربعينَ عاما»(تفسیر العیاشی، ج2، ص127)؛ از زمانى كه خداوند عزّ و جلّ [در پاسخ به خواسته موسى و هارون براى هلاك فرعون] فرمود: «هر آينه دعاى شما اجابت شد» تا زمانى كه فرعون نابود شد، چهل سال طول كشيد .
به نقل از اسحاق بن عمّار است که به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: «يُستَجابُ للرجلِ الدُّعاءُ ثمّ يُؤَخَّرُ؟»(همان، ص489)؛ آيا مى شود دعاى كسى مستجاب شود و برآورده شدن آن به تأخير افتد؟ فرمود: آرى، بيست سال [ممكن است به تأخير افتد].
آيتالله مجتبي تهراني در این زمینه می فرماید: در بحث تأخير در اجابت، اينطور نيست که دعاها مستجاب نشده باشد و خدا به آنها جواب نداده باشد؛ بلکه همه اين دعاها پذيرفته شدهاند. اما اين سرعت و بُطئ در ظهور و بروز اثر است. بروز و ظهور اثر، دير و زود دارد. وقتي من دعا کردم، خدا جوابم را داده و رويش را از من برنگردانده است؛ پس دعاي من مستجاب شده و جواب گرفتهام. مقبول هم شده است؛ يعني خدا پذيرفته است و گفته چشم! آنچه ميخواهي را به تو ميدهم؛ اما در تأثير، تأخير افتاده است. بنابر اين «تأخير در تأثير» يعني «تأخير در بروز و ظهور علائم اجابت» است.
گاهي در تأخير، مصلحتي هست. چه بسا الآن در اين موقع اگر چيزي را که از او درخواست کردهام به من بدهد، به ضرر من ميشود. لذا اجابت را به تأخير مياندازد. فرض کنيد کسي از خدا پول ميخواهد، خدا اگر همين الآن به او بدهد، نفْسش سرمست و چموش ميشود و او را به تباهي ميکشاند. براي همين خدا ميگذارد موقعي به تو پول ميدهد که نَفْسَت چموش نشود. لذا دعايت مستجاب شده و خدا جواب تو را داده و درخواستت را هم پذيرفته و مقبول هم واقع شده است اما بحث در سرعت و بُطئِ بروز و ظهور اثر اجابت دعا است.
چگونه به شرح صدر دست یابیم (شرح دعای روز پانزدهم ماه مبارک رمضان)
اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ طاعَةَ الخاشِعین واشْرَحْ فیهِ صَدْری بإنابَةِ المُخْبتینَ بأمانِکَ یا أمانَ الخائِفین؛ خدایا روزى كن مرا در آن فرمانبردارى فروتنان و بگشا سینهام در آن به بازگشت دلدادگان به امان دادنت اى امان ترسناكان. واشْرَحْ فیهِ صَدْری؛ صدر مرتبه اولیه و ظاهریه قلب است و قابلیّت پذیرش اسلام و کفر را دارد و در این آیه به بنده نسبت داده شده، چرا که خداوند هیچگاه قلب بندة خود را با کفر انشراح نمیدهد. هرکس از حق دلتنگ شود، دلش با باطل وسعت گیرد و هرکس از باطل دلتنگ شود، دلش برای حق وسعت یابد. تنگدلی انبیا که ناشی از تکذیب قومشان است، از نوع دوم میباشد و ضیق صدر کفار از دستة اول است. از آیه «فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ». (انعام/ 125) برداشت میشود که در مقابل شرح صدر ضیق صدر است و همانطور که انشراح صدر مقدّمة هدایت است، ضیق صدر هم مقدمة ضلالت و گمراهی میشود. بنابراین در جبهة مقابل شرح صدر، ضیق و قساوت قلب قرار دارد. «أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَی نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَیْلٌ لِّلْقَاسِیَی قُلُوبُهُم مِّن ذِکْرِ اللَّهِ…». (زمر/22) ضیق صدر به معنای دلتنگی و سخت شدن دل و کنایه از کمحوصلگی و تحمّل پایین میباشد؛ به صورتی که در مواجهه با حق و حتّی باطل عکسالعمل سریع و تندی در رد یا اثبات آن صورت گیرد. بررسی آیات قرآن نشان میدهد که توجه به برخی امور در شرح صدر مؤثر است و آن را در انسان تقویت مینماید: 1-تدبر در قرآن: صدر، نهانخانة قلب است که اسرار و صفات روحی و باطنی ـ فضایل و رذایل ـ در آن جای میگیرد. صحت و استقامت قلب در فضائل است و بیماری آن در رذایل؛ بنابراین رذیله مرض قلبی است. برای این مرض، دارویی لازم است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَة مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَة لِّلْمُؤْمِنِینَ ». (یونس/57) ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده، و درمان آنچه در سینهها است، و هدایت و رحمت برای مؤمنان. شفای آنچه در سینه است، کنایه از نابودی صفات روحی زشت و گناهان قلبی است که موجب ضیق قلب شده است . (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۸۰) شفابخشی قرآن شرطی دارد که بدون آن قلبها تسکین نمییابد و آن تدبر و تفکر در آیات آن است؛ «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا». «آیا آنها در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟» . (محمد/24) 2- ذکر: ذکر لفظی و معنوی از دیگر عوامل شرح صدر است. امیرالمؤمنین میفرماید: «الذکر یشرح الصدر»؛ ذکر جان را گشاده میگرداند. (محمّد محمّدی ری شهری، میزان الحکمة، ج۲، ص۹۷۲) قلب انسان خواهان رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت است. تنها سببی که هیچگاه مغلوب و نابودشدنی نیست، خداوند است؛ پس تنها با یاد خداوند دلها آرام میگیرد:«…ألاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». (رعد/28) 3- تسبیح و عبادت: از دیگر اسباب شرح صدر و رفع دلتنگی، تسبیح و عبادت است. خداوند میفرماید: «وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ • فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ» (حجر/97)؛ و ما میدانیم سینهات از آنچه آنان میگویند تنگ میشود و تو را سخت ناراحت میکند. برای رفع ناراحتی از آنان پروردگارت را تسبیح و حمد بگو و از سجدهکنندگان باش. گاهی اوقات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از تمسخر مشرکین و همچنین از درخواستهای نامعقول آنان دلگیر میشد. بدین جهت خداوند برای رفع این دلتنگی دستور میدهد او تسبیح گوید و سجده گذارد (حجر/98) که سجده کنایه از نماز و عبادت است. بدین ترتیب با تسبیح الهی و عبادت بهویژه با نمازگزاردن انسان از دلتنگی رها میشود. باید ضیق صدر پیامبران در راستای رسالت و منبعث از تکذیب مخالفان میباشد، پس امری طبیعی به نظر میرسد. 4- دعا و درخواست از خداوند: آخرین عاملی که در شرح صدر نقش مهمی دارد، دعا کردن و درخواست از خداوند است. سیره انبیا در تقاضای این موهبت، مبنی بر این است که شرح صدر از سوی خداوند به بشر اعطا میشود و باید آن را از خداوند خواست درخواست. رفتار حضرت موسی علیه السلام نمونهای از این سیره انبیا است.«قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (طه/25)؛ گفت پروردگارا سینهام را آماده (برای پذیرش مسولیت رسالت و مشکلات آن) ساز. در این میان عدهای، مطالعات پیگیر و مستمر و ارتباط مداوم با علمای صالح، خودسازی و تهذیب نفس، پرهیز از گناه و بهویژه غذای حرام را نیز از عوامل شرح صدر دانسته و در برابر، جهل، گناه، لجاجت، جدال، مراء، همنشینی با بدان و فاجران و مجرمان، دنیاپرستی و هواپرستی را زمینهساز تنگی روح و قساوت قلب میدانند. (ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۴۲۷)(برگرفته از سایت ویکی فقه)
پیشامدهای زندگی نتیجه گناه (شرح دعای روز چهاردهم ماه مبارک رمضان)
اللهمّ لا تؤاخِذْنی فیهِ بالعَثراتِ واقِلْنی فیهِ من الخَطایا والهَفَواتِ ولا تَجْعَلْنی فیه غَرَضاً للبلایا والآفاتِ بِعِزّتِكَ یا عزّ المسْلمین؛ خدایا مرا در ایـن روز به لغزشها مؤاخذه نكن و از من در آن از خطاها و بیهودگیها درگذر و مرا در آن نشانه تیر بلاها و آفات قرار مده اى عزت دهنده مسلمانان.
اللهمّ لاتؤاخِذْني فيهِ بالعَثراتِ؛ خدايا من را به لغزشها مؤاخذه نكن. گاهي آدم ميلغزد و ايمانش ضعيف ميشود و تقوايش از بين ميرود. گناهان آدمي همان لغزش است و بايد از خدا بخواهد كه مؤاخذه نشود. خدا در اثر گناه به غضب ميآيد و سيل و زلزله و بلاياي طبيعي همه آثار گناه است. مردم را توجه نميدهند كه غالب اين اتفاقات و تصادفات به علت انجام گناه است. كسي كه نماز اول وقت نميخواند و اتومبيل خود را در جاده ميراند، مورد نفرين نماز قرار ميگيرد و تصادف ميكند. نماز اول وقت انسان را نفرين ميكند و ميگويد « خدا ضايع كند تو را كه من را ضايع كردي!» اگر مسلماني اول وقت نماز بخواند، نماز او را دعا ميكند و ميگويد: «خدا حفظ كند تو را كه من را حفظ كردي» و زندگي رو به روال ميافتد. اگر كسي با خدا باشد، هيچ كس نميتواند عليه او توطئه كند، چون او خدا را دارد.
واقِلْني فيهِ من الخَطايا والهَفَواتِ؛ خدايا «اقاله» كن و گناهان ما را بيامرز. در دعاي كميل هم اين لفظ است كه خدايا لغزشهاي ما را اقاله كن؛ يعني ما را بدون هزينه ببخش. در مورد معامله نيز چنين لفظي در فقه وجود دارد. يعني فروشنده و خريدار حق فسخ معامله را تا زماني كه با يكديگر هستند، دارند. اما بعد از جدايي و بدون دليل نيز اگر مشتري جنس را پس آورد، كاسب مستحب است آن را قبول كند. مثلاً شخصي يك ظرف ماست ميخرد و به منزل ميبرد و متوجه ميشود كه پيش از وي ظرف ماست ديگري نيز خريداري شده است. در اين حالت اگر ظرف ماست را به فروشنده باز گرداند، مستحب است وي آن را بپذيرد و پول آن را عيناً پس دهد.
ولاتَجْعَلْني فيه غَرَضاً للبلايا والآفاتِ؛ خدايا من را تير بلا قرار مده. سيل و رانش زمين يعني همان تير! هواپيما در آسمان پرواز ميكند و ناگاه روي ساختماني فرود ميآيد و همه ساكنان آن از بين ميروند. اين غرض و تير بلاست كه حاصل گناه و خطاهاي ماست. تمام پيشآمدهايي كه ميشود همه نتيجه گناهان ماست براي اين گفته، مدرك وجود دارد، هم در قرآن آيه دارد و هم در اين باره روايت و حديث داريم. آيه قرآن ميگويد: «هر گرفتاري براي شما پيش ميآيد، دسترنج خودتان است.» هر چه بكاري همان را درو ميكني. از گندم، گندم و از جو، جو ميرويد و ميفرمايد: «خدا برنامههاي مردم را عوض نميكند، آنها را گرفتار بلا نميكند مگر اينكه خودشان را تغيير دهند.» مثل ماشين كه انحراف به چپ پيدا كند، تصادف ميكند، ما هم اگر انحراف به چپ داشته باشيم تصادف با عذاب خدا مي كنيم.
بِعِزّتِكَ يا عزّ المسْلمين» به عزت خودت، اين دعاها را درباره ما مستجاب كن! (برگرفته از فرمایشات آیت الله مجتهدی)
خواص دعای مجیر
در مفاتیح الجنان نقل شده است که در ایام البیض ماه مبارک رمضان دعای مجیر خوانده شود. بنابراین به اختصار خواص این دعا تقدیم می شود:
دعای مجیر از دعاهای بسیار مشهور است که در بررسی سند آن باید گفت که در میان کتب حدیثی و دعایی ما، تنها مرحوم کفعمی آن را در مصباح و بلدالامین که از منابع معروف ادعیه شیعه هستند، ذکر کرده است و غیر از این دو منبع در دیگر کتابهای حدیثی نقلی از این دعا وجود ندارد. کلیه نقل قول هایی که در ارتباط با دعا، توصیه یا بیان احکام از ائمه معصومین (علیهم السلام) وارد شده، ابتدا با ملاک ها و معیارهای عقلی سنجیده می شود و در صورت داشتن تعارض با عقل، آن متن رد می شود. اما در رابطه با دعای مجیر که مرحوم شیخ عباس قمی نیز به تبعیت از کفعمی آن را در مفاتیح الجنان ذکر کرده است مطالعه متن دعا می تواند پاسخی کاملاً متقن و معین به ما دهد.
با مطالعه مضامین دعای مجیر می توان به این نکته مهم دست یافت که چنین مطالبی تراوش کرده از ذهن یک انسان عادی نیست بلکه محصول اندیشه و تفکر معصوم است. کسانی که نوع و روش نیایش با پروردگار و معبود را می دانسته و به ما نیز آموخته اند.
آنچه که بر عظمت این دعا می افزاید: آگاهی از زمان، مکان و نحوه نزول آن و همچنین شخصی که این دعا را دریافت می کند و از سوی دیگر واسطه در ارسال این دعا است. چرا که ما می دانیم دعاهای ماثور، از جانب خدا بر قلب و زبان معصوم نقش می بندد و سپس در قالب الفاظ و کلمات جاری شده و در اختیار ما قرار می گیرد.
فضایل و برکات این دعا نیز بسیار است که باید مورد توجه قرار بگیرد. مرحوم کفعمی نقل می کند که یکی از آثار این دعا، آمرزش گناهان خواننده این دعاست. به عبارت دیگر کسی که این دعا را قرائت می کند چنانکه در نقل آمده، حتی اگر گناهانش به اندازه ریگ های بیابان یا برگ درختان باشد احتمال آمرزش آن از جانب حضرت حق وجود دارد و این نکته ای تامل برانگیز است که انسان را به تفکر وامی دارد که مگر این دعا چیست که چنین آثاری می تواند داشته باشد؟
اگر کسی با محتوا و مضامین این دعا که سراسر آن ذکر اسامی مقدس پروردگار است آشنا باشد می بیند که در این دعا سراسر اسامی و نامهای مقدس خداوند است که انسان در آن خدا را به صاحب این اسامی قسم می دهد و در هر فراز از دعا خطاب به خدا می گوید من به تو پناه می برم ای کسی که پناه همه پناه جویان هستی در هر بند از دعا نیز پس از اسماء حسنی ذات باریتعالی عبارت (اجرنا من النار یا مجیر) تکرار می شود.
این اذکار و پناه جستن، به مثابه یک پاک کن قدرتمند است که می تواند کلیه آثار و آلودگی هایی که در طول عمر در قلب و روح آدمی نشسته است را از بین ببرد. اما اثر دیگری که برای این دعا ذکر شده شفای دردها و بیماریهاست چرا که پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: برای اینکه بیماری ها و ناملایمات از شما دور شود مضامین دعای مجیر را مرتب تکرار کرده و بر زبان جاری کنید.
این دعا زمانی که پیامبر خدا در مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) مشغول نماز بودند یعنی در مسجدالحرام، روبه روی کعبه و در حال نماز از طریق جبرئیل بر وجود مقدس نبی اعظم (صلی الله علیه و آله) نازل می شود که جبرئیل به خدمت حضرت رسیده و این دعا را برای مناجات و گفتگو با خدا به رسول خدا می آموزد بنابراین این دعا یک دعای آسمانی، رحمانی و از عالم ملکوت است. این دعا مانند شفابخش ترین دارویی است که می تواند روح انسان را جلا دهد. و از آن جا جسم نیز تابع روح آدمی است، اگر کسی از نظر روحی سالم باشد از نظر جسمی نیز سالم خواهد بود.
افراد مقروض وقتی به برترین پناهگاه عالم که همه از او استمداد می طلبند، پناه می برند طبعاً خداوند نیز ابواب رحمت خود را به روی آنها می گشاید. نکته دیگر در فضایل این دعا، برطرف شدن غم و اندوه و کدورتها از وجود انسان است. کسی که این دعا را قرائت می کند صاحب این دعا را فردی عادی نمی داند و نمی بیند بلکه او معتقد است که این دعا نازل شده از آسمان و از مصدر فیض است. بنابراین آن هنگام که انسان به این مصدرو منبع فیض در عالم تکیه می کند، در اصل بزرگترین تکیه گاه روحی خود در عالم وجود را یافته است و طبیعی است که با یاد و ذکر او تمام غمها، اندوه ها و کدورتها را فراموش می کند. آنچنان که قرآن کریم می فرماید: الا بذکر الله تطمئن القلوب. (بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان به نقل از خبر گزاری شبستان)
چگونگی معطر کردن خود (شرح دعای روز سیزدهم ماه مبارک رمضان)
اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على كائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِكَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساكین؛ خدایا پاكیزهام كن در این روز از چرك و كثافت و شكیبائیم ده در آن به آنچه مقدر است شدنىها و توفیقم ده در آن براى تقوى و هم نشینى با نیكان به یاریت اى روشنى چشم مستمندان.
اللَّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَالْأَقْذَارِ؛ در این دعا از خدا میخواهیم ما را از کثافات پاک کند. منظور از «کثافات»، چرک گناه و معصیت است. انسان اگر اهل معصیت باشد، بوی بدی به خود میگیرد و اگر مؤمن باشد، خوشبو خواهد بود. «او یس قرن» هنگامی که به ملاقات پیامبر (صلی الله علیه وآله) آمده بود، فضای خانه رسولالله (صلی الله علیه وآله) را معطر کرده بود و فردای آن روز که پیامبر (صلی الله علیه وله) به خانه خویش باز گشت، فرمود: «إِنِّی لَأَجِدُ نَفَسَ الرَّحْمَنِ مِنْ جَانِبِ الْیمَن»، یعنی پیامبر (صلی الله علیه وله) رایحه خوش اویس را استشمام کرده بود.
هنگامی که انسان گناه و معصیت پروردگار خویش را انجام میدهد به تحقیق که آن گناه و معصیت اثر سویی بر ظاهر و باطن آن انسان میگذارد به طوری که در روایات است که با انجام هر گناهی لکه سیاهی بر قلب انسان مینشیند که آن لکه سیاه با مرور زمان و انجام گناهان بیشتر، افزوده میگردد و باعث سیاه شدن دل انسان میشود به طوری که دیگر حقایق الهی را نمیتواند بشنود و به مخالفت با آنان میپردازد، پس انسان برای آن که از آلودگیهای گناهان پاک و طاهر گردد باید از یگانه پروردگار عالم مدد بجوید و از او بخواهد که گناهان او را بیامرزد تا از آلودگیها نیز خلاصی یابد چرا که تنها با آمرزش و غفران الهی است که انسان از پلیدیها و زشتیهای گناه پاک میگردد و خداوند متعال نیز در قرآن به بندگان خود اینگونه بشارت میدهد: “قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ “(زمر ،53) یعنی “بگو از رحمت خداوند نومید نشوید، به راستی که خداوند همه گناهان را میبخشد، همانا او آمرزنده و مهربان است." پس ما نیز در این روز از خداوند میخواهیم که ما را جزو توبه کنندگان واقعی از گناهان قرار داده تا از پلیدیها و زشتیهای گناه که ما را روسیاه درگاهش نموده است، پاک گرداند. در روایت آمده است که قلب انسان زنگ میزند، همانطوری که آهن زنگ میزند، پس قلبتان را با استغفار و قرائت قرآن جلا بدهید. همچنین کمک کردن و دستگیری از یتیمان هم زنگار دل را از بین میبرد.
در حال حاضر زمانه به گونهای است که طهارت واقعی نداریم و همه چیز شبههناک است. در طول سال انواع غذاهای حرام و شبههناک را خوردهایم و «ماه رمضان» فرصتی برای شستوشوی باطنی است. تناول غذاهای حلال در استجابت دعا تأثیرگذار است.
وَصَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ؛ در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که ما را در برابر قضا و قدر خویش راضی کند. بنابراین از خدا درخواست میکنیم که خدایا مرا بر تقدیر خودت صابر قرار بده! مراد از «کَائِنَاتِ الْأَقْدَارِ»، قضا و قدر حتمی الهی است. هر کس در لوح محفوظ قضا و قدری دارد که نمیداند صلاح او در آن امر است. انسان در تمام مراحل زندگی برای رشد و ترقی و ارزیابی عملکردش امتحان میگردد و کسانی در این امتحان پیروز میگردند که بر تقدیرات الهی راضی بوده و بر مشکلات و مصائب صبر نمایند.
خداوند در قرآن میفرماید: “و لبنلونکم بشیِ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشران"یعنی “و امتحان میکنیم شما را به وسیلهای از ترس و گرسنگی و نقصان و ضرر از اموال و خودتان و میوههایتان (در باغها) و بشارت باد بر صابران" که این آیه نشان دهنده آن است که انسان در تمام مراحل زندگی برای رشد و ترقی و ارزیابی عملکردش امتحان میگردد و کسانی در این امتحان پیروز میگردند که بر تقدیرات الهی راضی بوده و بر مشکلات و مصائب صبر نمایند. در این دنیا هر شخصی به میزان خود دارای غم و مشکل است. سید بن طاووس به فرزندش میگوید: پسرم خانه که میسازی، بگذار گوشهای از آن خرابه باشد تا بدون غصه و دغدغه نمانی.
وَوَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی؛ در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که ما را موفق به تقوی کند. تقوا به معنی این هست که اگر کسی از اعمال ما با خبر شود، طوری زندگی کرده باشیم که ناراحت نشویم. ماه مبارک رمضان فرصتی برای تمرین تقوا است.
وَصُحْبَةِ الْأَبْرَارِ؛ در این بخش از دعا از خدا میخواهیم که خدایا ما را با خوبان و ابرار همنشین کند. باید به این نکته توجه داشت که با چه کسی همنشین میشویم چنانچه در شعری داریم: «با بدان کم نشین که صحبت بد / گر چه پاکی تو را پلید کند» رابطه تنگاتنگی بین تقوا و مصاحبت با نیکان میباشد؛ چرا که انسان تقوا پیشه هیچ گاه با بدکرداران و کسانی که معصیت پروردگار خویش را انجام میدهند مصاحبت و معاشرت نمیکند؛ چرا که خود خداوند نیز در قرآن میفرماید: «قل لایستوی الخبیث والطیب» : “بگو که خبیث و آلوده به کثافات و طاهر و پاکیزه مساوی نمیباشند" تنها مصاحبت تقواپیشگان با نیکان و ابرار است چرا که خود نیز از نیکان و ابرار هستند. زیرا کسی به درجه ابرار و نیکان نرسد مگر اینکه تقوای الهی را پیشه سازد.
بعَوْنِکَ یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکِین؛ خدایا به کمک و یاری خودت این چهار دعای من را مستجاب کن، ای کسی که روشنی چشم فقرا هستی. (برگرفته از فرمایشات آیت الله مجتهدی)
یاد خدا نباشیم اسیر می شویم (شرح دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان)
اَللّهُمَّ اَعِنّی فیهِ عَلی صِیامِهِ وَقِیامِهِ وَ جَنِّبْنی فیهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ وَارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بدَوامِهِ بِتَوْفیقِکَ یا هادِی الْمُضِلّینَ؛ خدایا یاریم کن در این ماه بر روزه و شبزندهداریاش و دورم بدار در آن از لغزشها و گناهانش و روزیام کن در آن یادت را برای همیشه به توفیق خودت، ای راهنمای گمراهان!
اَللّهُمَّ اَعِنّی فیهِ عَلی صِیامِهِ وَقِیامِهِ؛ خدایا کمک کن در این ماه روزه بگیریم و شب زنده داری کنیم. اگر خدا کمک کند، گرسنگی را نمیفهمیم. عبادت شب و سحر، دعاهای ابوحمزه ثمالی و افتتاح را انجام میدهیم. گاهی افرادی غصه میخورند که ماه رمضان چگونه روزه بگیریم؟ خوب دعا کنید و خدا کمکتان میکند. برای روزه فواید و آثار زیادی ذکر گردیده است که به بعضی از آثار فردی آن اشاره میگردد :
1- یکی از فوائد روزه در اسلام تندرستی است. چنانچه پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «روزه بگیرید تا سالم بمانید.» (بحار، ج 93، ص 255)
2- روزه باعث تحریک انسانها نسبت به همنوع خود میشود! چنانکه در روایتی آمده است: خداوند روزه را واجب کرد تا ثروتمندان و فقرا را همسان سازد. (وسائل، ج 7، ص 2) روزه باعث میشود تا ثروتمندان طعم تشنگی و گرسنگی را چشیده و به یاد فقرا و مستمندان بیفتند تا بدین وسیله عاطفه آنها تحریک شده و بخشی از درآمد خود را به آنان اختصاص دهند
3- سپر در برابر آتش جهنم است. حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) میفرمایند: «الصوم جنه من النار»؛ روزه سپری در مقابل آتش جهنم است. (وسائل، ج 7، ص 285)
4- مایه اجابت دعا. رسول خدا(صلی الله علیه وله): «لا ترد دعوه الصائم؛ دعای روزهدار رد نمیشود» (بحار، ج 93، ص 256)
5- باعث بخشیده شدن گناهان. رسول خدا(صلی الله علیه وله) میفرمایند: هرکس ماه رمضان را برای خدا روزه بدارد، تمام گناهانش آمرزیده میشود. (تفسیر مراغی، ج2، ص 69)
6- باعث میشود فرشتگان برایش دعا کنند. رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وله) دراینباره میفرمایند: خداوند فرشتگان خود را موظف کرده است که برای روزهداران دعا کنند. (بحار، ج 93، ص 285)
وَجَنِّبْنی فیهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ؛ خدایا ماه رمضان ما را از لغزش و گناه حفظ کن. بدبختی است که آدم در ایام سال گناه کند و ماه رمضان هم به گناه ادامه دهد. در ماه رمضان باید تمام اعضا و جوارحمان روزه باشد. اگر روزهای بگیریم که چشمان، زبانمان، گوشمان، نامحرم ببیند، دروغ بگوید و غیبت بشنود، روزهمان «عام» میشود. اما به ما میگویند که روزه خاص بگیرید، یعنی اعضا و جوارحت هم روزه باشند.
وَارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بدَوامِهِ؛ خدایا روزی کن که در ماه رمضان یاد تو باشم. «ذکر»، هم یاد معنا میکند و هم معنای ذکر زبانی را میدهد. دائماً باید به یاد خدا باشم. حدیث است که اگر حیوانات ذکر نگویند، اسیر دام صیاد میشوند. این صداهایی که از حیوانات میشنویم، ذکرهایی است که توسط آنان بیان میشد. حتی درخت و بیابان و کوه و دشت هم ذکر میگویند.
بِتَوْفیقِکَ یاهادِی الْمُضِلّینَ؛ اما به توفیق خودت ای راهنمای گمراهان. ای خدایی که گمراهان را راهنمایی میکنی، توفیق بده این دعاهای روز هفتم درباره ما مستجاب شود.
محبوب شدن پیش خدا با گناه نکردن (دعای روز ششم ماه مبارک رمضان)
اللّهُمَّ لا تَخْذُلْنی فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ؛ خدایا در این ماه به خاطر دست زدن به نافرمانیت خوارم مساز.
وَلاتَضْرِبْنی بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ؛ و تازیانههای عذابت را بر من مزن.
وَزَحْزِحْنی فیهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِکَ؛ و از موجبات خشمت دورم بدار.
بِمَنِّکَ وَاَیادیکَ یا مُنْتَهی رَغْبَةِ الرّاغِبینَ؛ با منت و بخششت بر من ببخشای ای نهایت آرزوی آرزومندان.
«اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنی فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ؛ هر انسانی هنگامی که معصیت پروردگار خویش را مینماید یقیناً با اصرار بر آن معصیت، روزی، خوار و ذلیل خواهد شد؛ چرا که معصیت نمودن ذات اقدس الهی، به جنگ برخاستن با اوست. به طوری که خداوند امر به عملی مینماید و در مقابل بندهای از آن سرپیچی مینماید که در آن هنگام است که آن بنده در مقابل قدرت پروردگار عالمیان خوار و ذلیل خواهد شد. اما آن رئوفیت و رحمانیت خداوند است که از بندگان خویش به سرعت راضی گشته و آنها را عفو مینماید به طوری که در دعای ابوحمزه ثمالی میخوانیم که “انت الهی وسع فضلا و اعظم حلما من ان تقایسنی بفعلی و خطیئتی و فالعفو، العفو، العفو” (خدایا) تویی معبود من، فضل تو گستردهتر و حلم تو بزرگتر از آن است که مرا با عمل و خطایم بسنجی پس (از تو طلب عفو و بخشش دارم) مرا ببخش، مرا ببخش، مرا ببخش؛ پس در این روز ما هم از خداوند میخواهیم که ما را به واسطه گناهانی که در هر لحظه از عمرمان انجام میدهیم خوار و ذلیلمان ننماید و گناهان ما را بیامرزد. اهل گناه ولو اگر تحصیلات عالی رتبه دانشگاهی هم داشته باشد و لباسهای فاخر به تن کند، باز هم خوار است. اما بندگی خدا را کردن باعث میشود تا محبت آن شخص به مقدار بسیار زیادی در دل دیگران باشد.
گره گشای مشکلات، استغفار (شرح دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان)
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ؛ خدایا من را در این ماه رمضان جزو مستغفرین قرار بده، برای استغفار، باید شرایط استغفار را داشت. کسی که مال حرام خورده که با استغفار کارش درست نمیشود. باید برود و صاحبان مال را راضی کند. با مال حرام و رشوه و ربا رشد کردهای، حال که توبه میکنی باید بروی سود ربا را به صاحبان آن بازگردانی. غذای کم و حلال بخوری تا گوشتهای تنت که با مال حرام پرورش یافتهاند، آب شوند. کسی که شب تا صبح پای کار حرام نشسته، باید شبها احیا نگه دارد و عبادت کند. از جمله در شب 15 شعبان که احتمالاً شب قدر است که تمام مقدّرات ما در آن نوشته میشود.
خدایا مرا از مستغفرین قرار بده! یعنی اینکه واقعاً استغفار کنم و اگر مال حرامی دارم، آن را حلال کنم. به گناهی که قبلاً کردم فکر نکنم و از آن لذت نبرم. حالا زبانی هم استغفار کنیم، خوب است. بعد از نماز مغرب هم 70 بار استغفار وارد است. اگر در گرفتاری هستید، اگر مشکل ازدواج دارید، اگر منزل میخواهید، استغفار کنید، خدا گره از کارهاتان باز میکند. اما باید شرایط استغفار را هم مراعات کرد.
وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ الْقَانِتِینَ؛ خدایا من را از بندگان شایسته خودت قرار بده. فرمانبردار تو باشم. اطاعت تو را کنم. خدا آدم فرمانبردار را دوست دارد.
هنگامی که بنده در پیشگاه خداوند دارای مقام و منزلت است که واجبات الهی را انجام داده و از محرمات او بپرهیزد. آنگاه است که آن بنده به عنوان بنده صالح که مطیع پروردگار خویش است قرار خواهد گرفت که در این روز ما نیز از خداوند میخواهیم که ما را جزء بندگان صالح که مطیع اوامر او میباشند، قرار دهد. وَاجْعَلْنِی فِیهِ مِنْ أَوْلِیائِکَ الْمُقَرَّبِینَ؛ و مرا ار اولیای مقربت قرار بده. همان طور که در روایات و آیات آمده است کسانی مقرب درگاه الهی قرار میگیرند که هیچ گاه از یاد خداوند در تمام لحظات عمر و حیات خویش غافل نگردند و بندگی خدا را فقط برای رضای خداوند انجام دهند.
بِرَأْفَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ؛ خدا به مهربانی خودت، دعاهای ما را مستجاب کن. ای خدایی که رحمتت از همه رحمها بیشتر است. (برگرفته از فزمایشات آیت الله مجتهدی)
چگونه طعم عبادت را بچشیم (شرح دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان)
اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَةِ أمْرِكَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَةَ ذِكْرِكَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُكْرَكَ بِكَرَمِكَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْكَ وسِتْرِكَ یـا أبْصَرَ النّاظرین؛ خدایا نیرومندم نما در آن روز به پا داشتن دستور فرمانت و بچشان در آن شیرینى یادت را و مهیا كن مرا در آنروز راى انجام سپاسگذاریت به كـرم خودت نگهدار مرا در این روز به نگاهداریت و پردهپوشى خودت اى بیناترین بینایان.
اللَّهُمَّ قَوِّنِی فِیهِ عَلَی إِقَامَةِ أَمْرِکَ؛ خدایا به من قوت بده که در ماه رمضان خوب عبادت کنم و امر تو را اطاعت کنم؛ نباید فراموش کرد قوّت عبادت غیر از قوّت بازو است.
امام زینالعابدین (علیهالسلام) در دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه چنین با خداوند مناجات میفرمایند؛ «و أعنّا علی صیامه بکف الجوارح عن معاصیک» ما را یاری کن تا بتوانیم اعضای بدن خود را از آلوده شدن به گناه و آنچه مورد پسند تو نیست بازداریم. این قسمت از دعا نیز نشان دهنده این است که روزه واقعی تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نمیباشد؛ بلکه تمام اعضا و جوارح انسان باید روزه دار باشد.
از طرفی برای انجام دادن هر امری نیاز به نیرو و قوه الهی داریم چرا که «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»؛ نیست نیرو و قوتی مگر (از طرف) خداوند بلند مرتبه و بزرگ و اگر خداوند در این امر ما را یاری نکند به واقع ما در انجام اعمال (چه عبادی و غیر عبادی) با شکست مواجه خواهیم شد.
سالها پیش در مشهد پیرمردی بود بالای صد سال عمر داشت ولی نمازهایش را ایستاده میخواند! همان پیرمرد یک بار سبک را به زور بر میداشت بنابراین قوت عبادت غیر از قوت بدن است .
در قدیم پدران ما دو ساعت به اذان برای عبادت در اتاقی خلوت میکردند و یک ساعت بعد از آفتاب از خلوت گاه خود بیرون میآمدند و دنبال کسب و کار میرفتند؛ تاجرهای ما هم این طوری بودند! دعا میخواندند. زیارت عاشورا میخواندند و… بعد به محل کسب میرفتند ولی الآن چه……. ؟! لذا خیر و برکت هم کم شده است.
لذا این دو قوه با هم دیگر تفاوت دارد، پس ممکن است شخصی شصت ساله باشد؛ ولی قوت عبادت او از جوانان بیشتر باشد؛ لذا در ماه رمضان از خدا درخواست کنید که قوه عبادت به شما بدهد. در دعای کمیل هم این دعا از خدا خواسته میشود که «قَوّ عَلی خِدمَتِکَ جَوارحی»
وَ أَذِقْنِی فِیهِ حَلاَوَةَ ذِکْرِکَ؛ خدایا در این ماه رمضان یک درخواست دیگر هم از تو دارم و آن این است که حلاوت و شیرینی یاد خودت را به من بچشانی که اگر اینطور شد دعای کمیل خواندن هم مزه پیدا میکند؛ دعای ابوحمزه خواندن هم مزه پیدا میکند؛ دعای افتتاح مزه میکند؛ روزه ماه مبارک رمضان مزه میکند و… بدانیم که عبادت هم مزه دارد .
در روایت وارد شده است اگر عالمی به علمش عمل نکند کمترین عذابی که خدا برای او در نظر میگیرد این است که حلاوت و شیرینی مناجات با خدا از او گرفته میشود «إِنَّ أَدْنَی مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَةَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ » (کافی، ج1، ص 46) پس دعا و عبادت مزه دارد .
وَ أَوْزِعْنِی فِیهِ لِأَدَاءِ شُکْرِکَ بِکَرَمِکَ؛ خدایا به کرمت به من توفیق اداء شکرت را بده
شکر یعنی اینکه نعمتهایی که خداوند تبارک و تعالی به من داده است را درست و بجا مصرف کنم ؛ در مسیر طاعت و بندگیاش استفاده کنیم نه در راه معصیت و نافرمانی. اینکه چشم به نامحرم نگاه نکند شکر چشم است. اگر گوش از آواز حرام و غیبت دوری بکند شکر گوش سالم است. زبان هم اگر غیبت نکند شکر زبان کردهام .
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند
وَ احْفَظْنِی فِیهِ بِحِفْظِکَ وَ سِتْرِکَ یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِین؛ خدایا در روز چهارم ماه رمضان من را از گناه حفظ کن و توفیق ترک گناه بده تو ستارالعیوب هستی من را حفظم کن تا کسی از گناهان من با خبر نشود. ای خدایی که از همه کسانی که نظر میکنند، تو بصیرتر هستی.
هنگامی که انسان به خداوند توکل نموده و امور خود را به خداوند بسپارد آنگاه است که خداوند او را از تسلط یافتن شیطان بر او حفظ مینماید و هنگامی که انسان از وسوسههای شیطانی محفوظ بماند دیگر گناهی از او سر نخواهد زد و دیگر آن که خداوند ستارالعیوب است یعنی عیوب انسانها را که سرچشمه از خطا و گناهان آنان دارد، میپوشاند مگر اینکه انسان خود پرده دری نموده و بر اثر اصرار بر گناه و خطا، عیوب خود را برای دیگران آشکار سازد، پس در این روز از خداوندی که بیناترین بینایان است و بر اعمال ما نظارت دارد میخواهیم که ما را از انجام گناهان و پرده دری گناهان محفوظ بدارد.
گناه نکردن مانع کند ذهنی (شرح دعای روز سوم ماه مبارک رمضان)
اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ الذِّهْنَ وَ التَّنْبِیهَ وَ بَاعِدْنِی فِیهِ مِنَ السَّفَاهَةِ وَ التَّمْوِیهِ؛ خدایا در این ماه رمضان روزی کن که من هوشیار بشوم و حافظه پیدا کنم و از خواب غفلت بیدار بشوم! انسان اگر بیدار بشود خیلی لذت میبرد، نوع انسانها در غفلت هستند؛ لذا در ماه رمضان از خدا درخواست کنید که از خواب غفلت بیدار شویم .
یکی از نعمتهای بزرگ خدا ذهن است در این دعا از خدا درخواست ذهن و حافظه میکنیم، اگر میبینید حافظه ضعیف است و حافظه درست و حسابی نداریم علت آن گناه است ؛ به نامحرم که نگاه کنی حافظه میرود .
شخصی به دانشمندی مراجعه میکند و میگوید؛ من حافظه ندارم آن دانشمند گفت: گناه نکن و علت آن را هم ذکر کرد و گفت : علم یک نوع فضیلت و برتری است و خدا این برتری را به شخص گنهکار نمیدهد؛ لذا کسی که اهل گناه است مجتهد و ملا نمیشود و اگر بخواهد ملا بشود و به درد مردم بخورد باید حافظه داشته باشد و لازمه آن ترک گناه است.
مرحوم آیت الله بروجردی گاهی در درس شعرهای سیوطی میخواندند؛ با این که حدود هفتاد الی هشتاد سال از زمانی که سیوطی میخواندند و مجتهد شده بودند فاصله بود؛ ولی به علت دوری از گناه از حافظه بسیاری قوی برخوردار بودند.
خدایا در این روز مرا از کارهای باطل و سفیهانه دور گردان؛ غیبت نکنم ، دروغ نگویم و .. «سفاهت به معنای ؛ کار بی خردانه و بچگانه است. پس از خدا، حافظه بخواهیم و ترک گناه کنیم. این دعا را هم بعد از هر نماز بخوانید : «سُبْحانَ مَنْ لا” یَعْتَدی عَلی اَهلَ مَمْلَکَتِةِ سُبْحانَ مَنْ لا یَاْخُذُ اَهْلَ الْاَرضِ بِاَلْو"انِ الْعَذابِ سُبْحانَ الرَّؤُفِ الرَّحیمِ اللهُمَّ اجْعَلْ لی فی قَلبیْ نُوراً و بَصَرَاً و فَهْماً و عِلْماً اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْئٍ قَدیرٌ» که باعث تقویت حافظه میشود. قرآن حفظ کنید حافظه زیاد میشود. خواندن آیت الکرسی حافظه را زیاد میکند و…
وَ اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ؛ خدایا هر کار خیری که در ماه رمضان نازل کردهای نصیبی از آن کار خیر به من برسان.
وَ اجْعَلْ لِی نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تُنْزِلُ فِیهِ بِجُودِکَ یَا أَجْوَدَ الْأَجْوَدِین؛ خدایا هر خیری که در ماه رمضان نازل میکنی برای من نصیبی از آن خیر قرار بده به جود و بخشش خودت ای کسی که جود و بخششت از همه بخشندگان بیشتر است.
به دلت بنگر چقدر از خدا راضی هستی (شرح دعای روز دوم ماه مبارک رمضان)
اللّهُمَّ قَرِّبْنی فیهِ اِلی مَرْضاتِکَ وَ جَنِّبْنی فیهِ مَنْ سَخَطِکَ و نَقْماتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِراءَةِ آیاتِکَ بِرحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمین؛ خدایا مرا در این ماه به سوی خوشنودیت نزدیک کن و در آن از خشم و انتقامت بر کنارم دار و مرا در آن برای خواندن آیات قرآن توفیق ده به رحمت خودت، ای مهربانترین مهربانان
اولین تقاضای روزه دار باتقوا (پرهیزگار) رضایت پروردگار است. آن گونه که از قرآن استفاده میشود، نعمتهای جاودان بهشت برای مؤمنان آماده شده، ولی بالاترین نعمت برای این مؤمنان، رضایت خداوند است. چنانکه خداوند می¬فرماید: «وعد الله المومنین والمومنات جنات تجری من تحتها الانهارخالدین فیها ومساکن طیبة فی جنات عدن و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم» (توبه ، 72) آری بزرگترین سعادت برای هر عاشقی جلب رضایت معشوق است و به همین دلیل روزه دار مؤمن و عاشق خدا تقاضای رسیدن به این خشنودی را دارد. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «نشانه رضایت خداوند از بنده، رضایت بنده به تمام مقدرات خداوند است؛ چه آن مقدرات خوشآیند و چه ناخوشایند باشند.»
معیار رضایت خدا از بنده در این است که ببیند که از خدا راضی هستی یا نه! بعضیها از خدا راضی نیستند و به درگاه الهی گله میکنند که خدایا چرا همه دارند و من ندارم؟! یا چرا همه سالمند و من مریضم ؟! نباید اینطور حالتی داشت؛ بلکه باید در هر حالتی که هستی از خدا راضی باشی. پس اگر میخواهی بدانی خدا از تو راضی است یا نه ؛ به دلت مراجعه کن، ببین در زندگی از خدا راضی هستی ؟ اگر راضی هستی بدان که خدا هم از تو راضی است و اگر در گوشه دلت از خدا ناراضی هستی؛ متوجه باش که خدا هم از تو ناراضی است.
«وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَ نَقِمَاتِکَ» خدایا یک کاری کن که از غضب تو اجتناب کنم و کاری نکنم که در ماه رمضان از من ناراضی باشی.
«وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَةِ آیَاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین» خدایا مرا موفق به خواندن قرآن کن. ماه رمضان ماه قرآن است و باید قرآن خواند. اگر کسی میخواهد زنگار دلش پاک بشود، باید موقع سحر قرآن بخواند. پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله): پنج چیز دل را صفا دهد و سختی قلب را برطرف کند: همنشینی علما، دست به سر یتیم کشیدن، نیمه شب استغفار کردن، و کم خوابیدن شب و روزه. (برگرفته از فرمایشات آیت الله مجتهدی)
مهر دگران را ز دل خود یله کن (شرح دعای روز اول ماه مبارک رمضان)
دعای روز اول:
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ؛ خدایا روزه مرا در این روز مانند روزه روزه داران حقیقی قرار ده و اقامه نمازم را مانند نمازگزاران واقعی مقرر فرما و مرا از خواب غافلان، هوشیار ساز و در این روز جرم و گناهم را ببخش ای خدای عالمیان و زشتیهایم را عفو فرما ای عفو کننده از گناهکاران عالم.
اقسام روزه
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ؛ خدایا روزه مرا روزه صائمین قرار بده؛ صائمین چه کسانی هستند؟
سه نوع روزه داریم ؛ 1- روزه عام 2- روزه خاص 3- روزه خاص الخاص
روزه عام: همان روزه ای است که عموم مردم می گیرند؛ نمی خورند و نمی آشامند، ولی متاسفانه به نامحرم هم نگاه می کند؛ گناه هم می کند؛ حجابش را هم مراعات نمی کند. بنابراین روزه عام روزه ای هست که انسان تنها از اموری که روزه را باطل می کند خودداری می نماید.
روزه خاص: روزه ای است که روزه دار علاوه بر اینکه از خوردن و آشامیدن خود داری می کند اعضاء و جوارحش هم روزه دارد؛ چشمش را هم از معصیت می بندد؛ سحر که روزه می گیرد نیت می کند که خدایا من همه اعضاء و جوارحم روزه است؛ گوشم غیبت نمی شنود، زبانم غیبت نمی کند، و … این روزه خاص است.
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا» (الکافی،ج 4، ص 87) وقتی روزه می گیری باید گوش تو هم روزه باشد، چشمت هم باید روزه باشد، پوستت هم باید روزه باشد و حضرت غیر این مورد را هم شمرد.
روزه خاص الخاص: این روزه، روزه ای هست که غیر از خدا هیچ چیز دیگری در دل روزه دار نباشد؛
ای یک دله صد دله؛ دل یک دله کن مهر دگران را ز دل خود یله کن
اگر در ماه رمضان همه کارها برای خدا باشد؛ روزه خاص الخاص تحقق می یابد و از این رو در دعا از خدا می خواهی: اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ یعنی خداوندا روزه مرا روزه خاص الخاص قرار بده.
مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی راجع به شرایط روزه صحیح چنین گفته است:
در روایات آمده است: «غیبت، دروغ، نگاه(حرام) پی درپی، دشنام دادن و ظلم - کم باشد یا زیاد - ، باعث باطل شدن روزه می شود و روزه، فقط خودداری از خوردنی و آشامیدنی نیست، هنگام روزه گوش، چشم، زبان و … باید روزه بگیرند. دست و پایت را نگهدار و بسیار سکوت کن مگر از خیر. و با نوکرت رفق و مدارا نما. از جدال و آزار رساندن به نوکر خودداری کن و وقار روزه را داشته باش و وقتی روزه ای با زمانی که روزه نیستی باید با هم فرق داشته باشند.» (ترجمه المراقبات ص 210)
وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ؛ خدایا در ماه رمضان قیام مرا قیام قائمین قرار بده؛ یعنی شب که نماز شب می خوانم، قیامم قیام قائمین باشد، قائمین آنهایی هستند که در نماز از خوف خدا گریه و زاری می کنند.
حاج میرزا علی محدث زاده پسر بزرگ شیخ عباس قمی(ره) نقل می کرد: پدرم وقتی نماز شب می خواند آن طور از خوف خدا گریه می کرد که ما از صدای گریه ایشان از خواب می پریدیم.
باید نماز، نمازی باشد که از روی عشق باشد؛ چرا که خروس هم نماز شب می خواند، ولی عشق ندارد لذا شاعر گفته:
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
«قیام ما را قیام قائمین قرار بده»؛ یعنی نماز مرا نماز عاشقانه قرار بده؛ برای نماز شب از خواب باید بپریم نه اینکه ساعت کوک کنیم تا بیدار شویم.
وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ؛ و در این روز اول ماه رمضان مرا از خواب غفلت بیدار بکن.
این هم دعای خوبی است، گناه نکنیم هر لحظه ممکن است مرگ از راه برسد مثلا فلان آقای فروشنده دارد آب توی شیر می ریزد، یک مرتبه سکته می کند، مرگ که خبر نمی کند و اینها غفلت است.
وَ هَبْ لِی جُرْمِی فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ؛ خدایا در این ماه رمضان مرا ببخش ای خدایی که از گنهکاران می گذری. (برگرفته از فرمایشات آیت الله مجتهدی در سایت حوزه نیوز)
چگونگی مراقب در ماه خدا از زبان امام خمینی (سلام الله علیه)
شما در اين چند روزى كه به ماه مبارك رمضان مانده به فكر باشيد؛ خود را اصلاح كرده توجه به حق تعالى پيدا نماييد؛ از كردار و رفتار ناشايسته خود استغفار كنيد؛ اگر خداى نخواسته گناهى مرتكب شده ايد، قبل از ورود به ماه مبارك رمضان توبه نماييد؛ زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهيد. مبادا در ماه مبارك رمضان از شما غيبتى، تهمتى، و خلاصه گناهى، سربزند، و در محضر ربوبى با نعم الهى و در مهمانسراى بارى تعالى آلوده به معاصى باشيد.
شما در اين ماه شريف به ضيافت حق تعالى دعوت شده ايد: «دُعيتم فيه إلى ضيافة الله» خود را براى مهمانى باشكوه حضرت حق آماده سازيد. لااقل به آداب صورى و ظاهرى روزه پايبند باشيد. (آداب حقيقى باب ديگرى است كه به زحمت و مراقبت دايم نياز دارد.)
معناى روزه فقط خوددارى و امساك از خوردن و آشاميدن نمی باشد؛ از معاصى هم بايد خوددارى كرد. اين از آداب اوليه روزه می باشد كه براى مبتدی هاست. (آداب روزه براى مردان الهى كه می خواهند به معدن عظمت برسند غير از اين می باشد.) شما حداقل به آداب اوليه روزه عمل نماييد؛ و همان طور كه شكم را از خوردن و آشاميدن نگه می داريد، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز داريد. از هم اكنون بنا بگذاريد كه زبان را از غيبت، تهمت، بدگويى و دروغ نگه داشته، كينه، حسد، و ديگر صفات زشت شيطانى را از دل بيرون كنيد. اگر توانستيد، انقطاع إلى الله حاصل نماييد؛ اعمال خود را خالص و بی ريا انجام دهيد؛ از شياطين انس و جن منقطع شويد؛ ليكن به حسب ظاهر از رسيدن و دست يافتن به چنين سعادت ارزنده اى مأيوس می باشيم؛ اقلا سعى كنيد روزه شما همراه با محرمات نباشد.
در غير اين صورت اگر روزه شما صحيح شرعى باشد، مقبول الهى نبوده و بالا نمی رود. بالا رفتن عمل و مقبوليت آن، با صحت شرعى خيلى تفاوت دارد. اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان، در اعمال و كردار شما هيچ گونه تغييرى پديد نيامد و راه و روش شما با قبل از ماه صيام فرقى نكرد، معلوم می شود روزه اى كه از شما خواسته اند محقق نشده است؛ آنچه انجام داده ايد روزه عامه حيوانى بوده است. (جهاد اکبر، ص38-41)
پاسداری حضرت امام خمینی (سلام الله علیه)
اکثر دوستان این ماجرا را از دیگران شنیده بودند.اما پیگیری ما به برادر عرب رسید. ایشان حکایت آن شب را از نزدیک دیده بود و این گونه نقل کردند:
رزمندگان گردان هشتم سپاه، پس از مدتی به سپاه جماران مأمور شدند. ما در پستهای مشخص در منطقهی جماران مشغول نگهبانی از بیت حضرت امام بودیم.دوران بسیار زیبا و معنوی جماران، بسیار در روحیهی نیروهای ما تأثیر داشت. خاطرات آن ایام هنوز در ذهن دوستان گردان هشتم به نیکی یاد میشود.
در یکی از شبهای خرداد ماه، پستهای بچههای مشخص شد. من و مهدی خندان به بالای بام حسینیهی جماران رفتیم. یک بیسیم در دست و اسلحه نیز همراه داشتیم.همان موقع برخی بچهها مأمور بودند در داخل حیاط منزل، یا داخل کوچه حضرت امام نگهبانی دهند.پست نگهبانی ما فکر میکنم ساعت دو بامداد آغاز شد . من از این سمت بام حسینیه و مهدی سمت دیگر بود. حساسیت حفاظت از بیت امام بسیار بالا بود.
درحین نگهبانی و در سکوت نیمه شب، صدای پایی توجه من را جلب کرد! ظاهراً کسی از مسئولان برای سرکشی از نگهبانها در آن نیمه شب آمده بود. چشمم به گوشهی دیگر بام حسینه افتاد. مهدی خندان در حال نشسته، به دیوار تکیه داده و اسلحهاش را نیز در کنارش بود. او در همان حال نشسته خوابش برده بود!میخواستم مهدی را صدا کنم اما دلم نیامد. خیلی خسته بود. بعد دیدم از مسیر پلههای پشت بام، شخصی بالا آمد که با دیدنش زبانم بند آمد! چشمانم از تعجب گرد شده بود. یعنی درست میبینم!؟
حضرت امام به تنهایی وارد محوطهی بام حسینیه شدند. دست و پایم را گم کرده بودم. نمیدانستم چه کاری باید انجام دهم. حضرت امام به من خسته نباشید گفتند و کمی این طرف و آن طرف را نگاه کردند. یک باره مهدی را دیدند. قبل از اینکه من کاری انجام دهم، بالای سر مهدی رفتند. ایشان به آرامی شال سفید خود را که شبیه چفیه بود بر روی مهدی انداخته و اسلحهی مهدی را از کنارش برداشتند!حضرت امام اسلحه را به روی دوش خود انداخته و در محوطه مشغول قدم زدن شدند! حالت قدم زدن حضرت امام مانند یک نگهبان بود.
نفس در سینهی من حبس شده بود. نمیدانید چه حالی داشتم. بیسیم در دست من بود اما توان اینکه دکمه را فشار دهم و به مسئول شب بگویم چه کسی اینجاست را نداشتم.من همینطور مات و مبهوت نگاه میکردم. حضرت امام نگهبانی میداد و مهدی هم خواب خواب بود. نمیدانستم چه کنم. ما همه آمده بودیم تا نگهبان حضرت امام باشیم، حالا خود حضرت امام مشغول نگهبانی بود.
حضرت امام برای دقایقی اسلحه بر دوش راه رفتند. پایان زمان نگهبانی ما نزدیک بود. قرار بود گروه دیگری از نگهبانها جایگزین ما شوند.حضرت امام اسحله را در کنار مهدی قرار داد و شال خودشان را برداشتند. امام امت خداحافظی کرد و از پلهها به سمت پایین حرکت کردند. من گویی همه اینها را در خواب دیده بودم. ولی واقعیت بود. حضرت امام به آرامی پلهها را طی کردند.
همان موقع مهدی بیدار شد. نگاهی به من کرد و با تعجب گفت: خواب بودم؟!
گفتم: چه خوابی، تو خوابیده بودی و امام به جایت نگهبانی میداد. مهدی بلند شد و به سمت من آمد و گفت: چی میگی؟!گفتم: همین الان حضرت امام از پلهها پایین رفتند.
مهدی دوید و به سمت بیت حضرت امام رفت. من چیزی ندیدم ولی بعدها شنیدم که با حضرت امام صحبت کرد و همراه ایشان به داخل منزل رفت و نماز شب را در کنار امام خواند. در همان لحظات پست نگهبانی ما تمام شد. من هم برگشتم برای استراحت چند روز بعد یکی از رفقا گفت: بعد از قضیهی نگهبانی حضرت امام، برادر شاهمرادی به خاطر خوابیدن در سر پست، قصد برخورد با مهدی را داشته اما حاج سید احمد آقا گفته بود: کاری با این پاسدار نداشته باشید.
از آن روز عمق علاقهی مهدی به امام امت بسیار بیشتر شد.مهدی در فرازی از وصیت نامهاش این گونه بیان میکند: «ای کاش میتوانستم حرف دلم را راجع به امام عزیز بر روی کاغذ بیاورم، ولی نمیتوانم فقط همین قدر بگویم که در دنیا دلم برای هیچ کس تنگ نمیشود و آرزوی زیارت کسی را بعد از آقا امام زمان(عج) و ائمه معصومین ندارم، مگر امام عزیزم که جانم فدایش باد!»
با برقراری نسبی امنیت، مهدی و تمام بچههای گردان هشتم، تقاضای خود را برای حضور در جبهههای نبرد به فرماندهان سپاه تهران اعلام کردند.
آنچه به نقل ازسردار شهید مهدی خندان منتشر شده است بخشی از زندگینامه و خاطرات سردار شهید مهدی خندان است که در کتاب شیر کوهستان توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی منتشر شده است. این انتشارت کتاب های فوق العاده زیبایی را توسط نویسنده ای که علاقه مند نیست نامش را منتشر کند روانه بازار کرده است .
عارفان واقعی
نمی دانم شما که این وصیت نامه را می خوانید در چه سنی هستید و در چه مرحله از مراحل سیر و سلوک غرقید. اما اینجا وصیت نامه عارف واقعی ای است که در 22 سالگی دعوت مولایش را عاشقانه لبیک گفت. هر چه وصیت نامه را می خوانیم بیشتر متحیر می مانم. چطور در این سن کم در اوج جوانی چنین عارفانه با معبود خود سخن می گوید. مگر این ها در شهر و دیار دیگری پرورش یافتند. مگر اشتغالات روزانه دیگری از عالم دیگر داشتند؟!
نه اینها همان العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء است. باید کاری کرد…
وصیت نامه شهید غلامرضا نامدار محمدی
به نام او که عرشش به قطره های اشک یتیمان به لرزه در آید و به یاد آنکه عشقش به طپشهای قلب عاشقان بیفزاید
والذین کفروا و کذبو بایاتنا فاولئک لهم عذاب مبین والذین هاجروا فی سبیل الله ثم قتلوا یاتوا لیرزقنهم الله رزقا حسنا وان الله لهو خیر الرازقین 58-57 حج
به نام الله و به یاد مهدی عزیز و به یاد حسین شهید و شهدای کربلا و کربلاهای ایران. الله عزیز جل جلاله می فرماید: هر گاه هر چه از شما بگریم اولاً مثل آن را به شما می دهیم و همچنین این گرفتن ها و دادن ها برای امتحان شماست . مرگ و موتها انسان را تحت تاثیر قرار می دهد که آری بسیار تا بسیار باید به فکر رفتن بود.
تا به حال هر چه به فکر مرگ بودیم اکنون باید آن در لحظات عمر خود ضرب کنیم و بسیار به یاد مرگ خود باشیم .الهی این بدن من مملوک توست ملک توست ان شاءالله که عبد توست .با آن هر چه می خواهی معامله کن اگر می خواهی آن را بسوزانی بسوزان اگر می خواهی آن را تکه تکه کنی تکه تکه کن اگر می خواهی آن را بی سر کنی چنین کن اگر می خواهی این پیکر را مانند مولایم ابا عبدالله لگدمال ستوران کنی چنین کن و اگر می خواهی مانند عباس عموی تشنگان حسین بدنم را بی دست و پا کنی چنین کن و اگر می خواهی …ولی از تو تقاضایی دارم تو را به عزت زهرای مرضیه با این بدن عاصی قهر مکن چرا که اگر بدانم تو از عذابم لذت می بری بسم ا… اگر بدانم تو با دیدن بدن سوخته ام شادان می شوی بسم ا… اگر بدانم تو با بدن بی سرم خرسند می شوی بسم ا…
کورباد آن چشمی که غیر تو راببیند و برای غیر تو ببیند کر باد آن گوشی که برای غیر تو بشنود و غیر کلام تو را بشنود بریده باد آن دستی که برای غیر تو حرکت کند بریده باد آن پایی که برای غیر تو رود مهر باد آن قلبی که غیر از منزلگه تو باشه قلبی که تو عنایت کردی و آن را حرم الله خواندی قلبی که حرم توست اگر اجنبی را راه دهد ختم شود. خدایا تو را سپاس که دستم را گرفتی و به طرف خود کشاندی خدایا تورا کرنش که به پایم خلخال زدی و به سوی خود رهنمون نمودی خدایا تو را حمد که به چشمم گفتی که غیر تو را نبیند خدایا تو را شکر که به گوش من فرمان دادی کلام غیر تو را نشنود
خدایا تو را تعظیم که به قلبم معشوق من ای همه دست و پا و چشم و گوش و عقل و قلب من تو را سجده که را خریدی به راستی تو را سجده که مرا خریدی
ای حضرت دوست یک کلام را شاید بتوانم به جرات البته به جراتی که آن را هم تو دادی بیان کنم که هیچ چیز را خود نتوانستم بشناسم الا آن که تو آن را به من شناساندی اگر تو نبود هرگز و هرگز هیچ چیزی را نمی شناختم در واقع نمی توانستم بشناسم از خود تو گرفته پیامبران راستینت و از پیامبران صادق تو گرفته تا ائمه طاهرینت و از ائمه طاهرینت گرفته تا علما و فقها و زمان حضرت روح الله الموسوی الخمینی روحی فداه و از او گرفته تا خود تو یا اول الاولین و یا آخر الاخرین .
هر شکری که تو را می گویم عرق شرمم فزون تر می شود قلبم بیشتر به لرزه می افتد چرا که اگر می توان با این کلام به حق ناقص و نارسا شکر تو معبود را گفت. هرگز هرگز هرگز و هر که چینن ادعا کند کور است کر است قلب او مهر خورده و ختم شده است پس ای خدا تو خود تسبیح خودگوی که ما قاصریم تو خود زبان ما شو که ما لالیم.
پدر و مادر عزیز و برادران و خواهران گرامی شما را به آن چیزی وصیت می کنم که علی ابن ابیطالب هنگام مرگ چنین وصیت نمود . اوصیکم عبادالله بتقوی الله و نظم امرکم .
تقوای خدا را پیشه کنید تا خیلی از حجابها از پیش چشم شما برداشته شود.
همیشه با خودم می گفتم آیا می شود روزی من نیز به فیض کامله شهادت نائل شوم و این خود را به این اسلام و انقلاب و امام ادا کنم؟ وگاهی می گفتم خیر نمی توانم چون تا سعادت نباشد شهادت نیست پس من سعادتش را ندارم و گاهی نیز دل خود را تسکین داده و می گفتم می شود مگر آنها که شهید شده اند غیر از ما بوده اند فقط آنها خود را خالص لوجه الله کردند و متقی شدند و بعد مهاجر الی الله گشتند پس باید اول خود را ساخت یعنی اول باید سعادت را کسب نمود و بعد شهادت را . و به همین منظور بود که همیشه بعد از نماز دعا می کردم که خدایا مرا لایق شهادت بگردان شاید خدا به حرمت شهدا واقعی مرا نیز لایق …
آیاتی را که در اول وصیت نامه نوشته ام آیاتی است که وقتی برای جبهه استخاره کردم آمد و خدا می داند نه اینکه خدا مژده بدین داده است خیلی شاد شدم و آن آرزوی دیرینه خود راتقریباً برآورده دیدم. بدینوسیله به عرض ما بازماندگان عزیز خود می رسانم که اولاً از یکایک آنها التماس دعا دارم ثانیاًطلب عفو. و نکته ای که لازم می دانم تذکر دهم این است که من این راه را با شناخت کامل انتخاب کرده ام و هیچ زور و اجباری در انتخاب این راه در کار نبوده است لذا تقاضایی که از همه عزیزان دارم این است که اولاً بعد از کشته شدن من و شاید شهادت کسی را مسئول ندانند و نیز برای من گریه نکنند چرا که من فدای اسلام و امام و انقلاب شده ام و لذا نباید برای فدایی چنین چیزهای ارزشمندی گریست و نیز کاری نکنید که دشمن پوسیده مان شاد گردد.
از تمام دوستان و عزیزان و مخصوصاً پدر ومادر و برادران و خواهرانم خواهشمندم مرا ببخشند و چنانچه از من رنج و ناراحتی به آنها رسیده است آن را به بزرگی خود ببخشند.
در مورد جای دفنم باز از شما خواهشی دارم و آن این است که مرا در گلستان و یعنی در قطعه شهدا در بهشت زهرای تهران خاک کنید که شاید به واسطه این شهدای عزیز و عظیم هم که شده از گناهان و عصیانها و طغیانهای من در گذرد . وضمناً از دعای خیر برای من عاصی فراموش نکنید از چیزهایی که در قلب من جا دارد این امام عزیز است که خدا می داند همیشه با خدای خود می گفتم که اگر می خواهی امام را به نزد خود ببری ای خدا اول مرا بمیران چرا که نمی توانم غم از دست دادن او را تحمل کنم لذا از شما عزیزان که شاید این وصیت نامه را می خوانید می خواهم که امام عزیزمان را تنها نگذارید و قدر این نایب امام زمان را بدانید و اگر خدمتش مشرف شدید سلام من حقیر را نیز به او برسانید و هرگز فریب این منافقین و ابرقدرتها را نخورید چرا که قرآن می فرماید: جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا. یعنی باطل رفتنی بوده است و هرگز فریب عشوه گریهای دنیا را نخورید چرا که ما از آن اوییم و به او باز می گردیم.
انا لله و انا الیه راجعون.
والسلام
یابن الحسن یابن الحسن یابن الحسن
دلم می خواهد درآخرین دم نیز این نوای دل انگیز را بخوانم و امیدوارم روی ماهش را ببینم.
حسین جان حسین جان حسین جان
به مناسبت شروع سال تحصیلی
از نظر اسلام تحصيل بعضي علوم واجب عيني است و بر هركسي واجب است مثل علم عقايد و اخلاق و احكام اسلامي و تحصيل بعضي علوم واجب كفايي است كه عداه اي بايد دنبال آن بروند مثل علوم حوزوي و علوم دانشگاهي كه براي حفظ نظام و پيشرفت جامعه لازم است؛ بنابراين علوم مختلف دانشگاهي مثل گياه پزشكي، زيست شناسي نيز براي عده اي كه از عهده آن بر مي آيند واجب و لازم است و به عنوان يك وظيفه شرعي مي باشد؛ علاوه بر آنكه انسان با نيت خدايي همه امور را مي تواند به عبادت تبديل كند حتي راه رفتن و آب خوردن را.
براي فراهم سازي بيشتر آسايش و تسلط بيشتر بر طبيعت، گرايش هاي مختلف علمي و تخصص هاي فراوان به وجود آمده است؛ اما تنها وارستگان و ژرف انديشان هستند كه فراتر از نيازهاي اوليه طبيعي و محسوسات به ارتباط نهاني دانش ها و ارتباط جهان هستي با آفريننده آن فكر مي كنند و از هدفمندي اين همه جنب و جوش ها سخن به ميان مي آورند. مهمترين رسالت دين، ايجاد انگيزه فراطبيعي در ميان انسان ها و جهت دهي صحيح به تلاش هاي روزانه است به طوري كه علاوه بر تأمين نيازهاي روزمره زندگي، به هدفمندي و تلاش براي دستيابي به مقصود هستي اقدام كند. از اين رو در فرهنگ اسلامي تمام دانش هاي مورد نياز براي زندگي بشري داراي اهميت است و توصيه شده به مقدار لازم و نياز جامعه، مردم براي فراگيري آن اقدام كنند و از آن به «واجب كفايي» تعبير شده است. اما براي همه انسان ها در هر مرتبه علمي كه قرار دارند توجه به هدف و هدفمندي جهان و ايمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عيني» شمرده شده است و غفلت اكثريت جامعه بشري جاي تأسف دارد؛ زيرا حتي از علوم تجربي و مهندسي نيز مي توان به آن هدف مقدس دست يافت و منافاتي با زندگي روزمره ندارد؛ بنابراین از نظر قرآن و روايات، علم وسيله است نه هدف؛ آن هم وسيلهاى كه انسان را به كمال مىرساند و دنيا و آخرت او را آباد مىكند.
گفتنى است كه ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در اين جهت علوم الهى و دينى - با توجه به موضوع آن - از ساير علوم اشرف و برتر است؛ ولى اين بدين معنا نيست كه علوم ديگر بىاهميت و بدون ارزش است و علم نيست. در نگاه كلى قرآن، هر علمى كه انسان را به دنياپرستى سوق دهد و به چنگال ماديات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عيش و نوش بكشاند هدف نهايى او را تنها وصول به ماديات قرار دهد، چيزى جز ضلالت و گمراهى نيست.
پس علوم غيردينى نيز مىتواند نقشآفرين بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم كند. اين در صورتى است كه هدف تلقى نشود، بلكه وسيله پيشرفت و رسيدن به كمال باشد. از طرف ديگر علوم دينى نيز اگر طالب آن قصد رسيدن به دنيا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مىشود. خلاصه اين كه علمي كه در روايات و آيات بر آن تأكيد شده و از آن تمجيد گشته و به عنوان اشرف علوم محسوب مي گردد، علم خداشناسي است؛ زيرا معلوم اين علم از معلوم ساير علوم برتر و اشرف است و هر علمي به اندازه معلوم خود ارزش دارد و روشن است كه كسب معرفت و جهان بيني و خداشناسي منحصر به يك رشته نيست.
شخصي ممكن است از علم شيمي آن چنان خدا را بشناسد كه از مطالعه كتاب هاي ديني نشناسد - پس آن چه مهم است شناخت كيمياي هستي است - البته بايد پذيرفت بعضي از علوم و رشته ها به اين هدف نزديك تر و كم واسطه ترند. در غير اين صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده نه كمال. بنابراين دروس دانشگاهي كه در جهت حل مشكلات علمي و گسترش علمي افراد و جامعه خاص بر مي دارد نه تنها علم لاينفع نيست بلكه علومي هستند كه در خدمت به جامعه و مردم است و كسي كه به قصد كمك به مردم و كسب رضايت خداوند و خدمت رساني به افراد جامعه به تحصيل آن علوم مي پردازند، نه تنها پسنديده، بلكه در برخي موارد بر افراد اين تحصيل واجب مي شود. به طور مثال آنجا كه حل مشكلات مردم و اداره جامعه متوقف بر تحصيل در يكي از رشته هاي تخصصي باشد.
از طرف ديگر انسان موجودي اجتماعي و وابسته به اجتماع است و همچنان كه از مواهب اجتماعي بهره مي برد بايد به حال اجتماع نيز سودمند باشد گاهي اوقات تحصيل در رشته اي خاص ممكن است به ظاهر براي فردي به طور مستقيم سودي معنوي در بر نداشته باشد؛ ولي چون باعث پيشرفت جامعه به ويژه جامعه اسلامي مي گردد و موجب سربلندي و اقتدار و عزت علمي و اقتصادي آن مي گردد، تحصيل آن لازم است وتحصيل با چنين انگيزه اي خود از عبادات مهم است. اين از ويژگي هاي دين مقدس اسلام است كه پيروان آن در هر حال و كار و شغلي كه هستند مي توانند با انگيزه و نيت خدايي و قصد خدمت به مردم در حال عبادت باشند.
آن چه در پي علم، براي «عالم » حاصل مي شود يا «خشوع » و خشيت است و يا «غرور و استكبار»؛ چنان چه از يك سو در قرآن آمده است : «انما يخشي الله من عباده العلماء»؛ از بندگان خدا تنها دانايانند كه از او مي ترسند (فاطر، آيه 28) از سوي ديگر گفته شده است «العلم هو الحجاب الاكبر» راز اين دوگانگي در آن نهفته است كه برخي در «پرتو علم» به حكمت استوار و عالم مطلق هستي توجه پيدا مي كنند و در برابر «او» سر تعظيم فرو مي آورند و برخي در «سايه علم » به مراتب علمي خود توجه مي كنند و احساس بي نيازي نسبت به ديگران و حتي نسبت به خدا به آنها دست مي دهد كه از آن به غرور علمي و حجاب اكبر باز مي شود و در اين باره به طور تقريبي فرقي ميان علم فيزيك و علم توحيد نيست؛ چنان كه امام خميني فرموده اند» گاهي علم توحيد نيز براي انسان حجاب مي شود.
http://porseman.org/q/show.aspx?id=86937
خدا رحم کند بنده ای را که ...
عبد السلام بن صالح هروي گوید: از أبا الحسن علي بن موسى الرضا (علیه السلام) شنیدم که فرمودند: «رحم الله عبدا أحيا أمرنا»؛ خداوند به بنده ای رحم کند که امر ما را زنده می گرداند. به ایشان عرض کردم که چگونه امرتان را زنده می گرداند؟ فرمودند: «يتعلم علومنا و يعلمها الناس فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتبعونا» ؛ علوم ما را فرا گیرد و به مردم یاد دهد؛ زیرا اگر مردم محاسن کلام ما را بدانند از آن پیروی می کنند. راوی گوید که به حضرت عرض کردم که ای پسر رسول الله! برای ما از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده اند که فرمودند: «من تعلم علما ليماري به السفهاء أو يباهي به العلماء أو ليقبل بوجوه الناس إليه فهو في النار»؛ کسی که علمی را بیاموزد تا به واسطه آن با بی خردان جدال کند و بر علما مباهات کند و مردم را به سوی خود بگرداند در آتش است. حضرت (علیه السلام) فرمودند: «صدق جدي (علیه السلام)»؛ جدم راست گفت. بعد حضرت فرمودند: آیا می دانی بی خردان چه کسانی هستند؟ عرض کردم: خیر ای پسر رسول الله! فرمودند: «هم قصاص مخالفينا»؛ اینها قصه سرایان مخالف ما هستند. بعد فرمودند: آیا میدانی علما چه کسانی هستند؟ عرض کردم: خیر ای پسر رسول الله! فرمودند: «هم علماء آل محمد (علیهم السلام) الذين فرض الله طاعتهم و أوجب مودتهم»؛ اینها دانشمندان آل محمد (علیهم السلام) هستند که خداوند طاعت آنها را فرض و مودت آنها را واجب گردانده است. بعد فرمودند: آیا می دانی معنای «ليقبل بوجوه الناس إليه» چیست؟ عرض کردم: خیر ای پسر رسول الله! فرمودند: «يعني و الله بذلك ادعاء الإمامة»؛ به خدا قسم منظور از آن ادعای امامت است. (عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1 ص : 272)
پزشک را طبیب گویند؛ زیرا...
واژه ي طب به معناي وفق و مدارا در کار و لطف ورزيدن است (طريحي، مجمع البحرین، ج2، ص108) و طبيب را از آن رو طبيب ناميده اند که با مدارا و با تدبير لطيف خود، اندوه را از دل مي گيرد. از امام صادق(عليه السلام) روايت شده که فرمودند: «کان يسمي الطبيب المعالج فقال موسي بن عمران يا ربت ممن الداء قال مني قال فممن الدواء قال مني قال فما يصنع الناس بالمعاج قال يطيب بذلک انفسهم فسمي الطبيب لذلک» (مجلسي، بحارالانوار، بیروت، جلد59، ص62)؛ موسي بن عمران به خدا عرض کرد: خداوندا! درد از کيست؟ فرمود: از من عرض کرد: دوا از کيست؟ فرمود: از من. عرض کرد: پس بندگان تو با معالجه چه کار دارند؟ فرمود: به وسيله ي آنها دلهاي بيماران را پاکيزه و خرسند مي سازد و به همين خاطر معالج را طبيب ناميدند.
در این روایت شریف پزشکان را زداینده اندوه دل مریضان و برطرف کننده اضطراب و ناراحتی ناشی از مریضی و درد و ابتلا معرفی می فرماید. پزشک باید در رفع نیاز روحي بيماران و ايجاد آرامش و اطمينان در ايشان تلاش نماید و عبارات محبت آميز و تسکين دهنده استفاده کند و پيگيري کار بيمار را با صبر و حوصله انجام دهد. يأس و نااميدي موجب تشديد بيماري است و بيشتر از بيماري براي بيمار رنج آور است. امام علي(عليه السلام) فرمود: «اعظم البلاء انقطاء الرجاء» (آمدي، غرر الحکم و درر الکلم، حکمت 1323)؛ سخت ترين بلا، گسستن اميد است. گاه نااميدي، سبب مرگ بيماري مي شود؛ چنانکه امام علي(عليه السلام) فرمودند: «قَتَلَ القنوط صاحبه» (آمدی، همان، 1331)؛ نااميدي صاحبش را می کشد.
طاووس شیعه
سید بن طاووس، رحمة اللهعلیه، نامش «علی» ملقب به «رضى الدین» از علما و بزرگان جهان اسلام بوده و چون یكى از اجداد بزرگوارش جناب محمد بن اسحاق، بسیار زیبا و نیكو صورت بوده به «طاووس» نامیدند و فرزندانش به «ابن طاووس» معروف گردیدند.
سید بن طاووس، دوران كودكى را در زادگاهش شهرحله سپرى نمود و در دامان پر محبت و معنویت و روحانیت پدر رشد كرد، خود او مىفرماید: «من از اوان طفولیت در دامن جدم «ورام (1) » و پدرم كه گرایش به سوى خداوند، جل جلاله، داشتند نشو و نما نموده و تربیت یافتم در حالیكه نزد ایشان عزیز بودم.»
او با سیزده واسطه از طرف پدر با دومین پیشواى جهان اسلام، امام حسن مجتبى (علیه السلام) پیوند مىخورد از طرف مادر به سومین پیشواى جهان اسلام امام حسین(علیه السلام) مىرسد بدین جهت او را ملقب به «ذى الحسنین« نیز كردهاند و چون پدر سید بن طاووس، فرزند دخترى «شیخ طوسى»، نیز بوده درتالیفاتش از جناب شیخ طوسى، با كلمه «جدى» یاد مىكند.
وقتی مستنصربالله مقام «نقابت» یعنى رسیدگى به امور سادات را به او پیشنهاد كرد تا به این طریق با دستگاه حكومتى وقت مرتبط شود. سید این پیشنهاد خلیفه را نپذیرفت. وزیر خلیفه به ایشان گفت: این مقام ومنصب را قبول كن و به آنچه خداوند راضى است و مىپسندد عمل كن. و او در جواب فرمود: تو چرا در پست وزارتى كه دارى به آنچه پروردگارت را خشنود مىسازد عمل نمىكنى؟! اگر در این دستگاه چنین شیوهاى ممكن بود، تو به آن عمل مىكردى! مستنصر بالله گفت: تو با ما همكارى نمىكنى در حالىكه «سید مرتضى علم الهدى» و «سیدرضى» در حكومت وارد شدند و منصب و مقام پذیرفتند، آیا تو آنها را ستمگر مىدانى یا معذور مىشمارى؟ حتما و بدون تردید آنها را معذورمىدانى، پس تو هم مانند آنان معذور خواهىبود، داخل كار شو و مقام بپذیر. سید بن طاووس (رحمةاللهعلیه) گفت: آنان در روزگار آل بویه زندگىمىكردند كه ملوكى شیعى بودند و دربرابر خلفایى كه مخالف اعتقادشان بودند قرار داشتند. به این جهت ورود آنها در حكومتبا خشنودى و رضاى پروردگارشان همراه بود.
ابن طاووس صبح روز دوشنبه 5ذی القعده سال664 هجری ظاهراً در بغداد در گذشت و بنا به نوشته حوادث جامعه، جنازه او پیش از دفن به نجف اشرف انتقال دادهاند. وی از قبل کفن خود را تهیه کرده بود و در حج بیت الله لباس احرام خود نموده بود و آن را در کعبه معظمه و روضات مطهره حضرت رسالت(صلی الله علبیه و اله) و ائمه بقیع(علیهم السلام) و عراق متبرک و هر روز به آن می نگریست و آن را وسیله شفاعت آن بزرگواران قرار داده بود و فرموده: که چون مستحب است انسان در وقت حیات خویش بر کفن خود نظر افکند من نیز کفن خود را بیرون می آورم و بر آن نظر می افکنم و باز فرموده که: در اخبار دیدم که جناب محمد بن عثمان بن سعید بن عمروی و پدرش از سفرای مولای ما صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند قبر خود را در ایام حیات خود محیا کرده بودند من نیز محل قبر خود را معین کردم و گفتم کسی آن را برای من حفر کند و قبر خود را در جوار جدم و مولایم علی(علیه السلام) قرار دادم در حالی که میهمان و پناهنده و وارد بر آن حضرت هستم به این امید که مانند دیگران مورد لطف و عنایتش قرار بگیرم و آن قبر را در پایین پای والدین خود قرار دادم تا اینکه خداوند مرا به خفض جناح از برای ایشان امر فرموده و مرا به نیکی و احسان به ایشان توصیه کرده است پس خواستم مادامی که در قبرم سرم در زیر پای ایشان باشد.
1) عالم بزرگوار جناب ورام بن ابى فراس، از بزرگان و علما جهان تشیع و صاحب كتاب معروف «مجموعه ورام« كه از نوادگان «مالك اشتر» مىباشد. (روضات الجنات، ج 4، ص 337)
امامزاده ای جلیل القدر در شهر کرمان
سید ابوالحسن محمد بن ابراهیم المجاب بن محمد العابدبن امام موسی کاظم علیه السلام ملقب به «شاهزاده محمد» از سادات بسیار جلیل القدر و جد سادات موسوی کرمان، شیراز، خوزستان، کربلا و کوفه که با دو واسطه به حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) می رسند.
محمد بن ابراهیم مجاب متولد کربلا و در سال 247هجری قمری به سیرجان و در سال 249هجری قمری با دعوت اهالی و علمای کرمان به این شهر هجرت نمود .ایشان پس از گذراندن بیش از 50سال از عمر خود در این خطه و تبلیغ دین و پرورش شاگردان مبرز، توسط حاکم وقت در سال 301 هجری قمری به شهادت رسید و در یک فرسنگی شهر قدیم کرمان در قسمت غربی کوه معروف (قلعه اردشیر ) به خاک سپرده شد و طبق اطلاعات تاریخی تا سال 700 هجری مزار ایشان بدون بارگاه بوده است تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی اداره کل اوقاف و امور خیریه کرمان نسبت به تعمیر و بهسازی حرم مطهر این امام زاده جلیل القدر توسط گروه بازسازی خاص حرم امام حسین علیه السلام صورت گرفته است .
بقعه و مزار با شکوه امامزاده محمد در محله «شاهزاده محمد»
خیابان 17شهریور-چهارراه بهار قراردارد که مورد احترام و
تقدیس اهالی شهرستان کرمان می باشد .
تبرّک به حرم کریمه
مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی غروب ماه رمضان با پای پیاده با کهولت سن به حرم حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) میآمد و با بوسه بر ضریح آن حضرت (با کیفیتی مخصوص) روزه خود را افطار میکرد سپس به خانه رفته و غذا میخورد.
پا را از گلیم خود فراتر نگذارید!
بسيارى از مشكلات اجتماعى از بلندپروازي ها و به اصطلاح دراز كردن پا از گليم خود و تمنّاى مقامى است كه انسان براى آن ساخته نشده و يا شايستگى آن را ندارد و اينها همه از آنجا سرچشمه مى گيرد كه شخص در ارزيابى قدر و منزلت خويش گرفتار اشتباه شود و اين اشتباه و خطا به خاطر حبّ ذات و بزرگ كردن نقاط قوّت كوچك و كوچك كردن نقاط ضعف بزرگ، غالبا حاصل مى شود.
گم كردن قدر و منزلت خويش و بلندپروازى بى دليل و توقّعات بى جاى ناشى از اينها، هميشه بلاى بزرگى براى جوامع بشرى بوده و خواهد بود، نه تنها براى جامعه زيانبخش است كه خود شخص را نيز به زحمت و بدبختى و ناكامى مى افكند و چه بسا انسانى كه مى توانست در يك پست و مقام به خوبى انجام وظيفه كند و مايه خير و سعادت خود و جامعه گردد، به خاطر نشناختن قدر خويش و تمنّاى آنچه آمادگى آن را ندارد، نيرو و استعداد خود را بر باد مى دهد و خود و ديگران را به زحمت و ضرر و زيان مى افكند. به همين دليل در نهج البلاغه، مکرّر روى اين مسأله تأكيد شده است؛ از جمله در خطبه 103 آمده است: «العالم من عرف قدره و كفى بالمرء جهلا ان لا يعرف قدره»؛ عالم واقعى كسى است كه قدر و منزلت خويش را بشناسد و در نادانى انسان همين بس، كه قدر خود را نشناسد! در نامه 31 نهج البلاغه ضمن اندرزهاى بسيار پر بار و حكيمانه اى كه به فرزند دلبندش امام مجتبى (علیه السلام) مىدهد، مى فرمايند: «و من اقتصر على قدره كان ابقى له»؛ كسى كه به اندازه قدر و منزلت خويش قانع باشد، براى (منافع) او پايدارتر است! در كلمه 149 از كلمات قصار آن حضرت آمده است: «هلك امرء لم يعرف قدره»؛ آن كس كه قدر و منزلت خويش را نشناسد هلاك مىگردد!
در حديثى روایت شده كه شخصى به امام موسى بن جعفر (علیه السلام) عرض كرد: ما از بازار رد شديم و ديديم يك نفر صدا مىزند من از شيعيان خالص محمد و آل محمد هستم! اين در حالى بود كه لباس هايى را به مزايده گذارده بود و طلب قيمت بيشتر مى كرد، امام موسى بن جعفر (علیه السلام) فرمود: «ما جهل و لا ضاع امرء عرف قدر نفسه»؛ كسى كه قدر خود را بشناسد نادان نيست و ضايع نمى شود! سپس افزود: «مى دانيد اين شخص به چه كسى مى ماند؟ به كسى كه بگويد من مانند سلمان و ابو ذر و عمار ياسر هستم و در عين حال در معامله كم مى گذارد و عيوب جنس خويش را بر مشترى مى پوشاند …، آيا چنين كسى مانند سلمان و ابو ذر و مقداد و عمار است؟ هرگز! … چه مانعى دارد بگويد من از دوستان محمد و آل محمد هستم»! (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 65، ص 157) (پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج1، ص564)
تشویق و تکریم شاگردان همراه با ذکر نقاط قوت و ضعف
يونس بن يعقوب بيان می کند و می گويد: من در محضر امام صادق (عليه السّلام) بودم، در اين هنگام فردي از اهل شام که متکلم بود وارد شد و روي به امام کرد و گفت: «براي مناظره با شاگردان تو به اين جا آمدهام». امام (عليه السّلام) روي به من نمود و گفت: «اي يونس! کاش تو در علم کلام مهارت داشتي تا با او مناظره ميکردي!» گفتم: «فدايت شوم من از شما شنيدم که از کلام نهي کرده و متکلمان را نکوهش مينمودي». امام (عليه السّلام) فرمود: «آن نکوهش متوجه کساني است که آنچه من ميگويم را رها کرده و به دلخواه خود سخن ميگويند».
آنگاه امام دستور داد هر يک از شاگردان متکلم ايشان را ديد نزد ايشان آورد و او حمران بن اعين، ابوجعفر احول، هشام بن سالم، قيس بن ماصر را نزد ايشان آورد، ديري نگذشت که هشام بن حکم نيز بر آن حضرت وارد شد و او که از نظر سن از همه کوچک تر بود. بسيار مورد تکريم امام قرار گرفت و دربارهاش فرمود: «ناصرنا بقلبه و لسانه ويده»، آنگاه اصحاب امام يک به يک با فرد شامي مناظره نمودند و سرانجام هشام بن حکم او را شکست داد و او به امامت حضرت صادق (عليه السّلام) اقرار نمود. آنگاه امام (عليه السّلام) نقاط قوت و ضعف مناظره هر يک از اصحاب خود را بيان نمود و هشام بن حکم را بسيار تحسين کرد و فرمود: «مثلک فليتکلَّم النّاس»؛ همانند تو بايد با مخالفان مناظره نمايد.(الکافی، ج1، ص171)
جملاتی که باید با آب طلا نوشته شود
امام علی (عليهالسلام) می فرمایند: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَبَيْنَ النَّاسِ، وَمَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ، وَمَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ» (نهج البلاغه، حکمت89)؛ كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد، و كسى كه امر آخرتش را اصلاح كند خداوند امر دنيايش را اصلاح مىكند و كسى كه در درون وجودش واعظى داشته باشد خداوند حافظى براى او قرار خواهد داد.
بزرگان علما در گذشته هنگامى كه نامه اى به يكديگر مى نوشتند غالباً از اين سه جمله حكيمانه، در نامه خود بهره مى گرفتند و به راستى سزاوار است كه با آب طلا نوشته شود و همه روز انسان بر آن نظر بيفكند.
در اينكه رابطه ميان نتيجه هاى سه گانه اى كه در اين كلمات حكمت آميز آمده مى توان گفت: كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند؛ يعنى در برابر هر امرى قرارمى گيرد نخست نگاه كند كه رضاى خدا در چيست و آن را برگزيند، چنين كسى به يقين مشمول عنايات الهى قرار مى گيرد و خداوند رابطه او را با مردم سامان مى بخشد. اضافه بر اين اصلاح رابطه با خدا مسلتزم صدق و امانت و راستى است. كسى كه صدق و امانت و راستى پيشه كند به يقين مردم به او علاقه مند مىشوند و امين مردم خواهد بود و به او اعتماد مى كنند و مشكلى با او نخواهند داشت.
همچنين كسى كه امر آخرت خويش را اصلاح كند؛ يعنى اوامر الهى را اطاعت و نواهى او را ترك گويد مشمول لطف خداوند خواهد شد؛ خداوند كار دنياى او را نيز سامان مى دهد. افزون بر اين، اصلاح امر آخرت به تقوا و پرهيزگارى است و به يقين انسانه اى با تقوا در زندگى مادى خود نيز موفق خواهند بود، زيرا راه خلاف در پيش نمى گيرند؛ به كسى ظلم و ستم نمى كنند، همه با او مهربان هستند و او نيز با همه مهربان.
نيز كسى كه واعظ نفسانى؛ يعنى وجدان بيدار و تقواى درونى داشته باشد كه در برابر گناهان به او هشدار دهد، لطف پروردگار بر او سايه خواهد افكند و او را از گزند حوادث محفوظ مى دارد. اضافه بر اين شخصى كه چنين واعظى درونى دارد از امور خطرناك مى پرهيزد و چنين كسى از گزند حوادث محفوظ خواهد بود. بنابراين رابطه اين سه امر با آن سه نتيجه هم رابطه معنوى است و هم رابطه منطقى و طبيعى.
امام باقر (عليه السلام) هم فرمودند: خداوند عزّوجلّ چنين فرموده است: «وَعِزَّتِي وَجَلَالِي وَعَظَمَتِي وَعُلُوِّي وَارْتِفَاعِ مَكَانِي لَايُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَى نَفْسِهِ إِلَّا كَفَفْتُ عَلَيْهِ ضَيْعَتَهُ وَضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ رِزْقَهُ وَكُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ»(الكافى، ج 2، ص 137، ح 1)؛ به عزت و جلال و عظمت و نورانيت و علو مقامت سوگند ياد مى كنم كه هيچ بنده مؤمنى خواسته مرا بر خواسته خود در چيزى از امور دنيا مقدم نمى شمرد مگر اينكه من بى نيازى او را در دل او و همّت او را در آخرتش و آسمان ها و زمين را ضامن روزى او قرار مى دهم و براى او از تجارت هر تاجرى بهتر خواهم بود. (پیام امام آیه الله مکارم شیرازی، ج12، ص526 و 527)
به دخترم دروغ نگویید
شهید شیخ شعاعی از جمله شهدای روحانی و بزرگواری است که پس از 29 سال احراز هویت شد. وی متولد 1334 در کرمان است و در سال 65 در عملیات کربلای چهار به شهادت رسیده است. متن ادبی شهید شیخ شعاعی خطاب به والدین و فرزندش چنین است:
به دخترم دروغ نگویید! نگویید من به سفر رفته ام. نگویید از سفر باز خواهم گشت. نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد. به دخترم واقعیت را بگویید، بگویید بخاطر آزادی تو هزاران خمپاره دشمن سینۀ پدرت را نشانه رفته اند. بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش پریشان شده است، بگویید موشکهای دشمن انگشتان پدرت را در سومار، دستهای پدرت را در میمک، پاهای پدرت را در موسیان، سینه ی پدرت را در شلمچه، چشمان پدرت را درهویزه، حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر، خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده اند؛ اما ایمان پدرت در تمامی جبهه ها می جنگد. به دخترم واقعیت را بگویید. بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و
نفرت همیشه ای از استعمار در آن بدواند. بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده اند. چرا مادر دیگر نخواهد خندید. چرا گونه ها ی مادر بزرگش همیشه خیس است.
چرا عموهایش، محبتی بیش از پیش به او دارند و چرا پدرش به خانه برنمی گردد. بگذارید دخترم بجای عروسک بازی نارنجک را بیاموزد. بجای ترانه، فریاد را بیاموزد و بجای جغرافیای جهان، تاریخ جهان خواران را بیاموزد.
به دخترم دروغ نگویید. نمی خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد به دخترم واقعیت را بگویید. می خواهم دخترم دشمن را بشناسد. امپریالیسم را بشناسد. استعمار را بشناسد. به دخترم بگویید. من شهید شدم. بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد.
سلام مرا به دخترم برسانید و این اشعار را که نوشتم برایش نگهدارید که بزرگتر شد خودش بخواند:
شهیدان زنده اند الله اکبر بخون غلطیده اند الله اکبر
گرامیداشت ورود 21 غواص خط شکن به دیار کریمان
شعر شاعر کرمانی برای شهدای غواص
دستهایی به اعتباری خاص دستهای دعای با اخلاص
دستهایی گرانتر از الماس روی دستان امّتی حساس
دستبندی که بند دستان است مرهمی بر حریم مستان است
میزند با سکوت خود فریاد این نشان حضور مستان است
دستبندی که کرده او را بند رقص امواج سرکش اروند
دستبندی که کهنه است هر چند پاسخ است از یلان قدرتمند
سر درآورده لالههایی پاک غنچهها از درون مشتی خاک
میزند گل به ساحل افلاک یقهها گر شود در این ره چاک
صدو هفتاد و پنج گل الماس صد و هفتاد و پنج یل غواص
عهد پایان عمر کردند پاس رهسپاران حضرت عباس
حاضران با نگاه خود گفتند اشکهایی که سینه میسفتند
وه چه با ناز و عزت و آرام صبر “ایوب” مادران شستند
کرمان-غلامحسین اسدی
حدیث هفته :سه امرواجب
ازامام صادق (علیه السلام) درکتاب خصال صدوق نقل شده است: «ثلاثٌ لم یجعل الله لاحدٍ من الناس فیهن رخصة: برّ الوالدین و وفاء العهد بالبر و الفاجر و اداء الامانه الی البرّ و الفاجر».
1- نیکی به پدرومادر(حتی اگر کافرباشند، فاجرباشند) بی احترامی نکنید حتی اگر نماز نمی خوانند اجازه ندادند سرشان داد بکشی. خودت هم نصیحتش نکن به عمویت، به دایی ات بگو، یا پیرمردِ فامیل، پدرت را نصیحت کند نماز بخواند.
2- وفای به عهد چه طرف خوب باشد چه بد. اگر آدم بدی حرفی به شما زد، گفت به کسی نگ، نباید بگویی. کاغذی داد فلان جا ببری به دست فلانی بده نمی توانی آن را باز کنی. دعوتت کرد قول دادی که بروی باید بروی. وفای به عهد امام سجاد حتی درمورد شمر!
3-ادای امانت الی البروالفاجر؛ چه خوب باشد چه بد. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: اگر شمر آن خنجری که سرپدرم را با آن برید نزد من امانت بگذارد، بعد ازمن بخواهد، به اومی دهم.
(برگرفته از درس اخلاق مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی رحمه الله تعالی علیه)
باعارفان
سجده های طولانی داشت. معمولاً قبل از خواب «مسبحات» را تلاوت می فرمود و برای روشنایی قلب بعد از نماز ظهر وعصر هفتاد مرتبه استغفار را تجویز می فرمود. برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبیعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه وحرص وشهوت وغضب و زیاده روی درتلذذات برمی خیزد روایت «عنوان بصری» را دستور می دادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک الی الله تاآن را بنویسند و بدان عمل کنند؛ یعنی یک دستور اساسی ومهم عمل طبق مضمون این روایت بود.
آغازی نیکو
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که چنین فرمودند: هر گاه یکى از شما وضو گیرد و یا بخورد و یا بیاشامد و یا لباسى بپوشد، سزاوار است که “بسم الله الرحمن الرحیم” بگوید، پس اگر چنین نکند شیطان در آن شرکت خواهد کرد. (وسایل الشیعه ، ج 1، ص 300)
بسم الله الرحمن الرحیم